جبار رحمانی؛ زهرا شعرباقچیزاده
چکیده
در طول تاریخ، ایرانیان بسیاری به سرزمین هند مهاجرت کرده اند. این جماعت های مهاجر در مواردی با جامعه میزبان ادغام شده اند و در مواردی نیز همچنان در لایه های هویتی خودشان، مولفه ایرانی را دارند. یکی از این جماعت های مهاجر ایرانی به هند، گروهی هستند که حدود یک قرن پیش، از منطقه های اطراف کرمان به هندوستان رفتند، و زندگی حاشیه نشینی را دنبال ...
بیشتر
در طول تاریخ، ایرانیان بسیاری به سرزمین هند مهاجرت کرده اند. این جماعت های مهاجر در مواردی با جامعه میزبان ادغام شده اند و در مواردی نیز همچنان در لایه های هویتی خودشان، مولفه ایرانی را دارند. یکی از این جماعت های مهاجر ایرانی به هند، گروهی هستند که حدود یک قرن پیش، از منطقه های اطراف کرمان به هندوستان رفتند، و زندگی حاشیه نشینی را دنبال کردند. این جماعت ها، به «ایران»، «غریبه» و «بلوچی» معروف هستند که البته از از بلوچ های منطقه بلوچستان متمایز هستند. یکی از مراکز خاص تمرکز این جماعت، در شهر «بهوپال» است. واکنش خاص این گروه کوچک در دوره جنگ ایران و عراق، و تمایل آنها برای آمدن به ایران و جنگیدن با صدام، پرسش مهمی را در مورد درک آنها از هویت خودشان مطرح می کند.در این مقاله با در نظر گرفتن هویت به مثابه امری سیال و مبتنی بر تجربه ترکیبی و گفتمانی، به هویت و فرهنگ ایرانی های بهوپال پرداخته شده است. حضور عناصر هویت بخش ایرانی (لباس، غذا، زبان، روش باستانی، خاطره جمعی) تدوام هویت ایرانی را در محیط هندی برای این افراد امکان پذیر ساخته است، با این تفاوت که در تجربه ای گفتمانی از هویت هندی شان، بازتولید شده اند.
حسین میرزایی؛ جبار رحمانی
چکیده
به سفرنامهها به عنوان یکی از منابع مهم شناخت ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی جوامع توجه شده، ولی این توجه همواره با محدودیتهایی در فهم، شناخت و تفسیر نیز قرین بوده است. سفرنامهها در واقع، نوعی روایت است، روایتی که قالبِ زمان، مکان، موقعیت و رخدادها، تنگناهایی را برای آن به وجود میآورد. روایت سفرنامهنویسان غیرایرانی درباره ...
بیشتر
به سفرنامهها به عنوان یکی از منابع مهم شناخت ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی جوامع توجه شده، ولی این توجه همواره با محدودیتهایی در فهم، شناخت و تفسیر نیز قرین بوده است. سفرنامهها در واقع، نوعی روایت است، روایتی که قالبِ زمان، مکان، موقعیت و رخدادها، تنگناهایی را برای آن به وجود میآورد. روایت سفرنامهنویسان غیرایرانی درباره ایرانیان و ویژگیهای فرهنگی ـ اجتماعی آنان موضوعی است که در مقاله حاضر به آن پرداخته شده است. در تاریخ غرب، یکی از رسانههای مهم در شناخت ایران و در کل، برای سایر دیگریها، سفرنامهها بوده است که بنیانهای اولیه تصاویر دیگران را در سنت غربی فراهم میکرده است .این روایت وجهی آسیبشناختی دارد، وجهی که در سفرنامههای خارجی شکلی غالب به خود گرفته است و قطعاً، برداشتی یکسویه و مبتنی بر پیشفرضهای غربی از سابقه تاریخی ماست، اما درسآموز، تأملبرانگیز و رفعشدنی است.