محمدسعید ذکایی
چکیده
ورود مطالعات فرهنگی به محافل دانشگاهی ایران و اقبال حوزه عمومی به پژوهش ها و مباحث آن، اگر چه هنوز به شکل گیری سنتی روشن و با دستاوردهایی قاطع و تاثیر گذار منتهی نشده است، ایدئولوژی، دستور کار، رویکردها و جهت گیری های معرفت شناختی و روش شناختی آن، فضایی متفاوت برای علوم اجتماعی ایران و پژوهش های مربوط به آن شکل داده است. مطالعات فرهنگی، ...
بیشتر
ورود مطالعات فرهنگی به محافل دانشگاهی ایران و اقبال حوزه عمومی به پژوهش ها و مباحث آن، اگر چه هنوز به شکل گیری سنتی روشن و با دستاوردهایی قاطع و تاثیر گذار منتهی نشده است، ایدئولوژی، دستور کار، رویکردها و جهت گیری های معرفت شناختی و روش شناختی آن، فضایی متفاوت برای علوم اجتماعی ایران و پژوهش های مربوط به آن شکل داده است. مطالعات فرهنگی، بیش از رشته های متعارف علوم اجتماعی با نگاهی از پایین به بالا به فرهنگ و جامعه می نگرد. به همین سان، مطالعات فرهنگی از نظر فلسفی، از بیشتر رشته های علوم اجتماعی ماجرا جویانه تر و انتقادی تر عمل کرده است و انتظار می رود بیش از سایر رشته ها برای توده مردم و به زبان آنها سخن بگوید و صدا و قدرت (سوژگی) آنها را در پژوهش های خود انعکاس دهد. مقاله حاضر با اتکا به تجربه آموزشی نگارنده از ده سال فعالیت در گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی و تحلیل اولیه ای از پایان نامه های تکمیل شده دانشجویان فارغ التحصیل این رشته، دستاوردها و چالش های آکادمیک این سنت آموزشی را مورد بحث قرار می دهد. استدلال نویسنده این است که تنوع روش شناختی و پیوند نزدیک تر میان نظریه و روش و اتکا به طیف گسترده تری از شیوه های تحلیل اطلاعات، علاوه بر ایجاد تغییر و گسست در چرخه معمول پژوهش های متعارف علوم اجتماعی در ایران، دستورکارهای جدیدی را در مطالعه فرهنگ و اجتماع شکل داده و پلی بین علوم انسانی و اجتماعی برقرار کرده است.
محمدسعید ذکایی؛ محمدجواد اسماعیلی
چکیده
مطالعات تجربی انجامشده در حوزه فرهنگ دانشگاهی در ایران نشان از جامعهپذیری و فرهنگپذیری دانشگاهی ناکارآمد و منفعل دانشجویان و جدایی و بیگانگی آنها از ساختار، فرایند و فرهنگ دانشگاهی مطلوب دارد. احساس و نگرش بیقدرتی، بیهنجاری، انزوای اجتماعی و در کل بیگانگی از خود، فرایند تحصیل، فضای دانشگاه، اساتید و دیگر دانشجویان به طور ...
بیشتر
مطالعات تجربی انجامشده در حوزه فرهنگ دانشگاهی در ایران نشان از جامعهپذیری و فرهنگپذیری دانشگاهی ناکارآمد و منفعل دانشجویان و جدایی و بیگانگی آنها از ساختار، فرایند و فرهنگ دانشگاهی مطلوب دارد. احساس و نگرش بیقدرتی، بیهنجاری، انزوای اجتماعی و در کل بیگانگی از خود، فرایند تحصیل، فضای دانشگاه، اساتید و دیگر دانشجویان به طور فزاینده در اندیشه و احساس طیف قابل توجهی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی علوم انسانی و اجتماعی رواج یافته است. پژوهش حاضر با الهام از روششناسی تلفیقی به دنبال آن است تا پدیدارشناسی تجربه بیگانگی تحصیلی و دانشگاهی را از منظر دانشجویان و بر اساس تجربه زیسته و روایت آنها بازسازی و تشریح کرده و ضمن نشان دادن ویژگی و عوامل اجتماعی درونی و بیرونی مؤثر بر این تجربه، سنخشناسی از نوع و میزان آن به دست داده و در نهایت استراتژیها و واکنش دانشجویان به این تجربه را آشکار سازد. طراحی تحقیق مبتنیبر مصاحبههای نیمهساختیافتة کیفی است که در سنت نظریه مبنایی با حدود 40 نفر از دانشجویان تحصیلات تکمیلی علوم انسانی و اجتماعی شهر تهران انجام شده است. نتایج تحقیق نشان میدهد مؤلفههای اصلی تجربه بیگانگی تحصیلی و دانشگاهی ضمن ارتباط و تأثیرپذیری مستقیم از سیاست فرهنگ، آثار و پیامدهای اجتماعی، روانی و اقتصادی مهمی در زندگی دانشجویان دارد. فاصلهگزینی یا بیگانگی دانشگاهی هدفمند، تطابق گزینشی با انتظارات و هنجارهای شناختی دانشگاهی و ایجاد هماهنگی و تعادل بین نیازها و ارزشهای شخصی با خود دانشگاهی و رسمی (خردهفرهنگ شاگرد اولیها) گونههای عمدة تجربه بیگانگی و استراتژیهای مواجهه با آن برای دانشجویان محسوب میشوند.
محمدسعید ذکایی؛ وحید ولیزاده
چکیده
فرهنگ فراغت جوانان در ایران بهسرعت تحت تأثیر فرهنگ رسانههای دیجیتال قرار گرفته است. تلفن همراه بهعنوان شکل جدیدی از رسانه ارتباطی، مرزهای جدیدی را در شکلدهی به ارزشها و هویت جوانان ایجاد کرده و علاوه بر تسهیل و تسریع برقراری ارتباط، الگوهای ارتباطی جوانان را نیز دستخوش تغییرهایی ساخته است. مقاله حاضر با اتکا بر یافتههای ...
بیشتر
فرهنگ فراغت جوانان در ایران بهسرعت تحت تأثیر فرهنگ رسانههای دیجیتال قرار گرفته است. تلفن همراه بهعنوان شکل جدیدی از رسانه ارتباطی، مرزهای جدیدی را در شکلدهی به ارزشها و هویت جوانان ایجاد کرده و علاوه بر تسهیل و تسریع برقراری ارتباط، الگوهای ارتباطی جوانان را نیز دستخوش تغییرهایی ساخته است. مقاله حاضر با اتکا بر یافتههای کمّی و کیفی بهدستآمده از کاربران جوان تلفن همراه، و با الهام از مفهومسازی «عادتواره» و «میدان» بوردیو، این استدلال را مطرح میکند که تلفن همراه، میدان جدیدی ایجاد کرده که جوانان در آن فرصتهای بیشتری برای سرگرمی، ارتباط و استقلال عمل یافتهاند و با آسانسازی و جبران برخی کاستیهای حوزه عمومی، به تقویت عاملیت، فردیت و قدرت جوانان یاری رسانده است. با چنین قدرتبخشی، تلفن همراه همچنان در چهارچوب تفاوتهای جنسیتی و طبقاتی و نیز تفاوتهای مربوط به بهرهمندی از سرمایه اجتماعی عمل میکند.