علوم اجتماعی و ارتباطات
سعید رضا عاملی؛ منصوره حجاری
چکیده
انگارههای ذهنی موجود میان گروههای اجتماعی، تأثیر مستقیمی بر شکلگیری تعاملات میان آنها دارد. مردم اغلب دیگران را بهعنوان اعضای یک گروه اجتماعی درک میکنند و براساس انگارههایی که در ذهنشان از دیگری وجود دارد، تعاملات خود را شکل میدهند. مطالعه و شناسایی انگارهها میتواند در برقراری یا عدم برقراری ارتباط درست، تأثیرگذار ...
بیشتر
انگارههای ذهنی موجود میان گروههای اجتماعی، تأثیر مستقیمی بر شکلگیری تعاملات میان آنها دارد. مردم اغلب دیگران را بهعنوان اعضای یک گروه اجتماعی درک میکنند و براساس انگارههایی که در ذهنشان از دیگری وجود دارد، تعاملات خود را شکل میدهند. مطالعه و شناسایی انگارهها میتواند در برقراری یا عدم برقراری ارتباط درست، تأثیرگذار باشد. این مقاله به مطالعۀ انگارههای ذهنی شخصی اعضای انجمن اسلامی و انگارههای ذهنی خویشتن اعضای بسیج دانشجویی میپردازد. به این منظور سعی شده است از نظریه «انگارههای ذهنی» استفاده شود. براساس این نظریه، انگاره ذهنی، مجموعهای از تجربههای گذشته هستند که در گروههای دانشی مرتبط دستهبندی شدهاند و برای راهنمایی رفتارهای ما در موقعیتهای آشنا بهکار میروند. با توجه به تعریفهای نیشیدا (1999) و ترنر (1987)، انگارههای ذهنی شخصی و خویشتن، دو نوع از انگارههای ذهنی هستند. رویکرد روشی پژوهش حاضر، رویکرد کیفی است و درمجموع با 46 نفر از اعضای فعال تشکلها، مصاحبه نیمهساختیافته انجام شده است. تحلیل دادهها بهصورت تحلیل مضمون انجام شده است؛ انگارههای شخصی اعضای انجمن اسلامی که شامل سه مضمون مطلقگرایی، سنتگرایی، و نسبیگرایی اخلاقی هستند در مقابل انگارههای خویشتن اعضای بسیج که شامل انگارههای خویشتن از منظر دیگری و از منظر خود هستند، مطالعه و بررسی شده و در ادامه انگارههای متضاد و مشابه بین این دو تشکل دانشجویی، شناسایی شدهاند.
سعیدرضا عاملی؛ غلامرضا سلگی؛ مریم رازانی؛ منصوره حجاری؛ زهرا کرمی؛ روژان اسکندر؛ فائزه مستوفی
چکیده
افراد بهطور معمول با محیط پیرامون خود به مذاکرة هویت میپردازند و با انباشتی از یافتههای حاصل از این مذاکرهها، هویت خود را شکل میدهند. در شرایطی که فرد در زندگی خود تغییراتی مثل مهاجرت یا روی آوردن به دینی جدید را تجربه کند، این مذاکرات بهمنظور انطباق با شرایط جدید شدت مییابد و به انتخاب راهبردهایی برای سازگاری با این تغییرات ...
بیشتر
افراد بهطور معمول با محیط پیرامون خود به مذاکرة هویت میپردازند و با انباشتی از یافتههای حاصل از این مذاکرهها، هویت خود را شکل میدهند. در شرایطی که فرد در زندگی خود تغییراتی مثل مهاجرت یا روی آوردن به دینی جدید را تجربه کند، این مذاکرات بهمنظور انطباق با شرایط جدید شدت مییابد و به انتخاب راهبردهایی برای سازگاری با این تغییرات و رسیدن به هویت جدید منجر میشود. حال سؤال این است که تازهمسلمانان ساکن در ایران در خصوص مؤلفههای هویتیای چون نامگذاری، حجاب، تفریح و سرگرمی، ارتباطات (با دوستان و اقوام)، احکام و عبادات و مسائل مالی، چه راهبردهایی را برای دستیابی به هویت جدید خود انتخاب میکنند؟ هویت تازهمسلمانانة آنها چه وجوه متمایزی نسبت به هویت قبل از اسلام آنها پیدا کرده است، در چه ابعادی هویت سابق خود را استمرار دادهاند و چه ابعاد خاصگرایانهای دارند؟ در این تحقیق طی دو مرحله مصاحبههایی با مجموعهای از این افراد صورت گرفته است که با مقولهبندی این مصاحبهها، راهبردهای نهگانهای در خصوص مذاکرة هویت تازهمسلمانان با جامعة ایران استخراج شده است.
حمید عبداللهیان
چکیده
این مقاله میخواهد به نقش زبان و تنوع زبانی و فرهنگی از بعد معرفتشناسی بپردازد. از این رو، با طرح این که ارتباطات بینفرهنگی در فرآیند تکوین علمی خود به دلیل غیرارتدوکسی بودن، در چمبرۀ تعیین موضوع، نظریه و روش قراردارند، نشان میدهد که در این مرحله از تکوین حداقل به تعیین یک امر نیاز دارند؛ ماهیّت مسئله در ارتباطات بینفرهنگی ...
بیشتر
این مقاله میخواهد به نقش زبان و تنوع زبانی و فرهنگی از بعد معرفتشناسی بپردازد. از این رو، با طرح این که ارتباطات بینفرهنگی در فرآیند تکوین علمی خود به دلیل غیرارتدوکسی بودن، در چمبرۀ تعیین موضوع، نظریه و روش قراردارند، نشان میدهد که در این مرحله از تکوین حداقل به تعیین یک امر نیاز دارند؛ ماهیّت مسئله در ارتباطات بینفرهنگی چیست؟ شکلگیری کلیّت ارتباطات بینفرهنگی یک پروژۀ زمانمند است که پرداختن به آن در یک مقاله میّسر نیست. بر این اساس، ادعای مقاله این است که با روشن شدن ماهیّت مسئله در ارتباطات بینفرهنگی و نشان دادن راههای جستجو، راه حلّ مسئله، قالب علمی، قالبهای الگویی و ملاحظات روششناسانۀ آن نیز قابل تعیین و تشخیص خواهند بود. بدین منظور، مقاله با استفاده از روششناسی ترکیبی اسنادی، مرور تاریخی و مصاحبههای عمقی نشانمیدهد که مسئله در ارتباطات بینفرهنگی و حلّ آن، مستلزم رعایت نکاتی روششناسی است که پیش از آنکه در آموزههای کلاسیک دانشگاهی موجود باشد، در موضع معرفت شناختی و حلّاجی فردیِ محقق نهفته است. بنابراین، در این مقاله بر برتری زبان و نشانهها بر شکلگیری و حلّ مسئله در ارتباطات بینفرهنگی برای تحقق ارتباط مؤثّر بین افراد در جوامع جدید تآکید میکنیم. مقاله سه دوره را در تاریخ تکوین علوم اجتماعی از هم متمایز میکند: 1- دورۀ اولیه از زمان کنت تا جنگ جهانی دوم، 2- دورۀ دوم که از جنگ جهانی دوم تا اواسط دهۀ 1980 میلادی (1360 شمسی) ادامه یافت و 3- دورۀ سوم که از اواسط دهۀ 1980 میلادی که تاکنون ادامه دارد. در دورۀ اول، شکلگیری ارتباطات بینفرهنگی ابتدا در حوزۀ سنت علوم اجتماعی و برای شناخت مکان سازوکارهای تفاوت و قوممداری و یافتن راههای سلطۀ استعماری صورتگرفت. در دورۀ دوم، تأثیر تفکّر مدرن در نظریهپردازی در حوزه همسانسازی اقتصادی جوامع متبلور شد، اما در دورۀ سوم رشد اولویت های فردی و جمعی اهمیّت یافته است. بهعبارت دیگر، اکنون مسئله این است که چگونه باید میان انتظارات فردی و نیازهای زندگی جمعی و فراملی سازگاری ایجاد کرد. در این مقاله بر دورۀ سوم تأکید میکنیم و نشان میدهیم که مسئله در ارتباطات بینفرهنگی از برآیند الف- سرخورگیهای علمی- الگویی دورۀ مدرن، ب- ملاحظات تجربه محلّی، ج- نسبت با انتظارات فراملی و د- کنش متقابل با رسانههای جدید به ویژه اینترنت شکل میگیرد. تجارب این بحث نظری-روششناختی را از کار در حوزۀ ایران بهدست آوریم و در بسط بحث بهکار میبریم.
سعیدرضا عاملی؛ نجمه محمدخانی
چکیده
جامعه ایران به دلیل اختلاط قومی و فرهنگی نیازمند زمینههای آموزشی و رسانهای بسیاری است تا بتواند از ارتباطات فرهنگی خوب و سالم برخوردار باشد و نوعی تعامل اجتماعی همراه با آرامش و آسایش اجتماعی را فراهم آورد. عدم مدارا و تحمل فرهنگی نسبت به قومیتهای مختلف میتواند زمینههای شکلگیری تضاد، تفرقه و تبعیض را فراهم آورد ...
بیشتر
جامعه ایران به دلیل اختلاط قومی و فرهنگی نیازمند زمینههای آموزشی و رسانهای بسیاری است تا بتواند از ارتباطات فرهنگی خوب و سالم برخوردار باشد و نوعی تعامل اجتماعی همراه با آرامش و آسایش اجتماعی را فراهم آورد. عدم مدارا و تحمل فرهنگی نسبت به قومیتهای مختلف میتواند زمینههای شکلگیری تضاد، تفرقه و تبعیض را فراهم آورد که در اینصورت هم جامعه اکثریت و هم اقلیتهای قومی و دینی تحتتأثیر آثار منفی آن قرار میگیرند. در این راستا آموزش، خصوصاً در دوره دبستان که دوره شکلگیری ذهنیتها و انگارههای اخلاقی و فرهنگی است، اهمیت بسیار زیادی دارد. این نوع آموزههای بینفرهنگی میتواند افراد جامعه را نسبت به تفاوتهای فرهنگی هوشیار و آگاه سازد و فرهنگ مدارا و مسامحه را برای آنها درونی کند. آموزشی که براساس عدالت و احترام متقابل شکل گرفته باشد، پویایی و انعطاف فرهنگی را نیز سبب خواهد شد. در واقع در پرتو شهروندی خوب که ناشی از عنصر نظام حقوقی مؤثر است، به رسمیت شناختن شهروندان (به حساب آوردن همه شهروندان) و انگیزههای تعلقی، به جایگاه اقلیتها و روابط بینفرهنگی پرداخته میشود. در این مقاله تلاش خواهد شد به قانون اساسی بهعنوان تکیهگاه حقوقی جایگاه اقلیتهای فرهنگی (دینی و قومی) توجه شود، همچنین دو نهاد فرهنگی جهتدهنده به ارتباطات بینفرهنگی، یعنی آموزش و رسانه، مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرند.