فارابی و سیاستگذاری فرهنگی
علی اصغر مروت؛ رضا ماحوزی
چکیده
فلسفه فارابی بهدقیقترین معنای واژه، فلسفهای مسئلهمحور و اینجهانی است. این سخن در مقابل ادعایی قرار دارد که فلسفه فارابی را تماماً انتزاعی و بیارتباط با موضوعات انضمامی دوره حیات فارابی میداند یا حتی اگر به چنین ارتباطی قائل است، الگوی فلسفی پیشنهاد شده را اساساً غیرقابل تحقق در این جهان میداند و آن فلسفه را در شئون متعدد ...
بیشتر
فلسفه فارابی بهدقیقترین معنای واژه، فلسفهای مسئلهمحور و اینجهانی است. این سخن در مقابل ادعایی قرار دارد که فلسفه فارابی را تماماً انتزاعی و بیارتباط با موضوعات انضمامی دوره حیات فارابی میداند یا حتی اگر به چنین ارتباطی قائل است، الگوی فلسفی پیشنهاد شده را اساساً غیرقابل تحقق در این جهان میداند و آن فلسفه را در شئون متعدد انسانشناسی و سیاست و اخلاق و غیره را ناظر به عالیترین پاره نفس آدمی، یعنی روح او متصور شده است. در مقابل این ادعا، که طرفداران بسیاری دارد، این نوشتار مدعی است نه تنها فلسفه فارابی اساساً مولود زمینههای انضمامی سیاسی و دینی و فرهنگی و اجتماعی زمانه حیات او است بلکه راهحل او برای مشکلات زمانه، برخلاف دیگر راهحلهای تکسویه، بر دوگانه متمایز اما مرتبط ایدئال- واقعی مبتنی است. بنابه وجه اخیر، فارابی تلاش کرده است بین سنت قدمایی و اقتضائات زمانه جمع آورد و عقلای جهان را در حل مسائل جامعه اسلامی زمانه خود به مدد گیرد. در این مقاله تلاش میشود ضمن واکاوی این زمینهها، و تحلیل پاسخ فارابی به مسائل و بحرانهای زمانه، این سنخ از اندیشیدن را بهعنوان الگویی برای اندیشیدن فلسفی و سیاستگذاری فرهنگی پیشنهاد دهد که همزمان دو وضعیت واقعی و ایدئال را به رسمیت میشناسد.
فارابی و سیاستگذاری فرهنگی
علی سلمانی؛ بلال نیک پی
چکیده
فارابی بهصورت خاص و مجزا به هنر و زیبایی نپرداخته است و به جز اثری تحت عنوان «موسیقی کبیر» که نگاهی علمی و ریاضیوار به موسیقی دارد، نگارش دیگری در این زمینه ندارد. عمده شهرت وی به دلیل نظرات خاصی است که در حوزه سیاست و فلسفه سیاسی مکتوب کرده است. او هدف از زندگی فردی و جمعی انسانها را رسیدن به سعادت میداند. اما لازمه رسیدن ...
بیشتر
فارابی بهصورت خاص و مجزا به هنر و زیبایی نپرداخته است و به جز اثری تحت عنوان «موسیقی کبیر» که نگاهی علمی و ریاضیوار به موسیقی دارد، نگارش دیگری در این زمینه ندارد. عمده شهرت وی به دلیل نظرات خاصی است که در حوزه سیاست و فلسفه سیاسی مکتوب کرده است. او هدف از زندگی فردی و جمعی انسانها را رسیدن به سعادت میداند. اما لازمه رسیدن انسان به سعادت را زندگی در جامعه کامل و فاضل میداند. انسان باید در چنین جامعهای پرورش یابد و تعلیم ببیند تا به سعادت، که غایتی سیاسی و البته آنجهانی است، برسد. معلم و راهنما باید بتواند بهواسطه قوه تخیل به عقل مستفاد راه داشته باشد. از همین مجرا است که در آرمانشهر فارابی هنرمندان نقشی کلیدی بازی میکنند و در مرتبه بعد از رئیس مدینه قرار میگیرند. دو انگاره تخیل و محاکات از یک سو در تعلیم شهروندان و از دیگر سو، در خلق آثار هنری، شأن و جایگاه اجتماعیـ سیاسی هنرمندان را برجسته میکند. تعریف فارابی از زیبایی مبتنی بر مفهوم کمال است. درواقع کمال همان زیبایی است، هچنانکه کمال، سعادت است. با چنین نگرشی میتوان گفت کد که کلیت فلسفه سیاسی فارابی صبغه زیباشناسانه دارد و از این طریق میتوان لوازم و عناصر زیباشناسی سیاسی او را تدوین کرد. در این نوشتار با استفاده از گردآوری اطلاعات کتابخانهای و روش توصیفی- تحلیلی، عناصری چون سعادت، قوه متخیله و محاکات بررسیشده و به تعریفی پرداختهایم که فارابی مبتنی بر کمال از زیبایی ارائه داده است.
فارابی و سیاستگذاری فرهنگی
نجمه کیخا
چکیده
این مقاله اندیشههای ابونصر فارابی را از حیث توجه به جامعه چندفرهنگی بررسی میکند و این پرسش را مطرح میدارد که آیا در اندیشه فارابی اقلیتها و گروههای مختلف قومی و مذهبی به رسمیت شناخته میشوند؟ اگر پاسخ مثبت است چگونه چنین اتفاقی میافتد؟ در دو بخش مبانی هستیشناختی و مبانی سیاسیـاجتماعی به مباحثی مانند تقدم فلسفه ...
بیشتر
این مقاله اندیشههای ابونصر فارابی را از حیث توجه به جامعه چندفرهنگی بررسی میکند و این پرسش را مطرح میدارد که آیا در اندیشه فارابی اقلیتها و گروههای مختلف قومی و مذهبی به رسمیت شناخته میشوند؟ اگر پاسخ مثبت است چگونه چنین اتفاقی میافتد؟ در دو بخش مبانی هستیشناختی و مبانی سیاسیـاجتماعی به مباحثی مانند تقدم فلسفه بر دین، مدینه جماعیه، جامعه عظمی، استفاده از تمثیل و خیال، شکلگیری تکاملی زبان و جامعه و پیچیدهتر شدن زبان همراه با تکامل جامعه و تأثیر بحثهای هستیشناسی فارابی بر پذیرش تکثر در جامعه پرداخته شده است. فارابی در بحث شکلگیری جامعه از چگونگی ایجاد فرهنگهای مختلف و سپس نحوه مواجهه آنها با یکدیگر سخن رانده است. مدینه جماعیه همان جایگاهی را برای اقلیتها و گروههای مختلف قائل است که دموکراسیهای پیشرفته امروزی قائلاند. جامعه عظمی در اندیشه او از همه ملتها تشکیل شده است و از یک کشور کاملتر است. فلسفه که مبتنی بر روششناسی و استدلال عقلی جهانشمول است، آراء عملی و نظری دین را معین میسازد و زبانی مشترک برای همه ساکنین مدینه فراهم میسازد و بدین ترتیب، حدیثگرایی و ظاهرگرایی دینی جایگزین حقایق عقلی نمیگردد. اینها همه اندیشه فارابی را منبعی غنی و کارامد برای تحلیل و بررسی یک جامعه چندفرهنگی قرار میدهد و پذیرش و مطلوبیت جامعه چندفرهنگی در اندیشه وی را نشان میدهد.
فارابی و سیاستگذاری فرهنگی
مسعود امید
چکیده
اگر تا کنون فارابی را مؤسس فلسفه اسلامی دانستهاند، زین پس میتوان وی را بهعنوان مؤسس سوبژکتیویتهای خاص در تفکر فلسفی جهان اسلام نیز دانست. نزد برخی از فیلسوفان جهان و نیز در تفکر فلسفی معاصر ایران، بهطورکلی، به امکان گفتوگو میان تفکر فلسفی کلاسیک و فلسفههای جدید اذعان شده است. اما این گفتوگو برای فلسفیاندیشان کلاسیک ...
بیشتر
اگر تا کنون فارابی را مؤسس فلسفه اسلامی دانستهاند، زین پس میتوان وی را بهعنوان مؤسس سوبژکتیویتهای خاص در تفکر فلسفی جهان اسلام نیز دانست. نزد برخی از فیلسوفان جهان و نیز در تفکر فلسفی معاصر ایران، بهطورکلی، به امکان گفتوگو میان تفکر فلسفی کلاسیک و فلسفههای جدید اذعان شده است. اما این گفتوگو برای فلسفیاندیشان کلاسیک ایران از اهمیت مضاعفی برخوردار است چرا که چنین گفتوگویی جزو شرایط امکان حضور در افق فلسفی جدید و همزبانی (و نه لزوماً همرأیی) با آن است. تا کنون تمرین این گفتوگو، کموبیش، بر محور مقولاتی فلسفی از قبیل وجود، ماهیت، علیت، حرکت، غایت، معرفت و... صورت گرفته است. پیشنهاد این مقاله آن است که میتوان و حتی بایسته است که اینبار با طرح یک مسئله اساسی دیگر و گشودن مسیری دیگر به ادامه این گفتوگو پرداخت. مسئله اساسیِ پیشنهادی، پرسش از سوبژکتیویته فلسفه فارابی است. فلسفه فارابی متضمن معرفتشناسی خاصی است و هر معرفتشناسی، کموبیش، مشتمل بر نظریه یا توصیفی در باب سوژه است. حال پرسش این است که سوبژکتیویته منطوی در بحث معرفت نزد فارابی چیست؟ این پرسش از آنرو قابل اعتنا و طرح است که بنیاد مدرنیته را سوبژکتیویته تشکیل میدهد. این نوشتار تلاش میکند با الهام از روششناسی دکارتی در استخراج سوبژکتیویته فلسفی، به استناد متون فارابی همین رویکرد را در آثار فارابی دنبال کند. در نتیجه این وجه، میتوان فارابی را بهعنوان بنیانگذار سوبژکتیویته اسلامی معرفی کرد.
فارابی و سیاستگذاری فرهنگی
جعفر شانظری
چکیده
سعادتطلبی، نیکبختی و کمالخواهی در گوهر وجود آدمیان سرشته شده و بیتردید تمامی انسانها در طول زندگی خود در جستجوی کامیابی، رستگاری و خوشبختی خوداند. ازاینرو مسئله سعادت و نیکبختی از دیرگاه در حوزه علم النفس و انسانشناسی همواره دغدغه اندیشمندان و حکیمان در طول تاریخ تفکر و اندیشه بوده است و گویا گمشده انسان سعادت اوست. فارابی ...
بیشتر
سعادتطلبی، نیکبختی و کمالخواهی در گوهر وجود آدمیان سرشته شده و بیتردید تمامی انسانها در طول زندگی خود در جستجوی کامیابی، رستگاری و خوشبختی خوداند. ازاینرو مسئله سعادت و نیکبختی از دیرگاه در حوزه علم النفس و انسانشناسی همواره دغدغه اندیشمندان و حکیمان در طول تاریخ تفکر و اندیشه بوده است و گویا گمشده انسان سعادت اوست. فارابی معلم ثانی سعادت انسان را به «الخیر المطلوب لذاته الذی لیس ورائه شیء آخر یمکن أن یناله الإنسان» و ابنسینا به «هی افضل ما سعی الحیّ لتحصیله» و به دیگرعبارات مشابه تعریف نموده و البته دیگر اندیشمندان نیز هر یک، از منظر و مبنای منتخب، سعادت و نیکبختی انسان را مورد شناسایی قرار دادهاند. در این نوشتار نخست به تبیین و تحلیل دیدگاه ها و رویکردهای عقلی و نقلی پرداخته، سپس نظر فارابی در مسئله سعادت را تحلیل و تمایز دیدگاه او را با دیگر آراء اشاره نموده و سرانجام به داوری برترین سخن در تبیین کامیابی و نیکبختی انسان خواهیم پرداخت.
مرتضی بحرانی
چکیده
اگر در مدینههای غیرفاضله، انسانهای فاضل، منفرداً، بخواهند زندگی فاضلانهای داشته باشند، چه سبکی از زندگی میتواند سنگبنای زیست آنها باشد؟ فلاسفه اسلامی، با عطف توجه به یک چالش فرهنگی جهت زیست فاضلانه، در این خصوص نظریات مختلقی را دادهاند. فارابی گزینههایی چون: رفتن از مدینه غیرفاضله به مدینه فاضله؛ زیست غریبانه در مدینه ...
بیشتر
اگر در مدینههای غیرفاضله، انسانهای فاضل، منفرداً، بخواهند زندگی فاضلانهای داشته باشند، چه سبکی از زندگی میتواند سنگبنای زیست آنها باشد؟ فلاسفه اسلامی، با عطف توجه به یک چالش فرهنگی جهت زیست فاضلانه، در این خصوص نظریات مختلقی را دادهاند. فارابی گزینههایی چون: رفتن از مدینه غیرفاضله به مدینه فاضله؛ زیست غریبانه در مدینه غیرفاضله؛ و یا تسلیم مرگ شدن به جای زندگی در مدینه غیرفاضله را پیش میکشد. فارابی به جزئیات زیست در مدینههای غیرفاضله نمیپردازد. پس از او، ابن سینا، به نحو اجمال، تأسیس شهر فاضله را توسط خود فیلسوف در بیرون از شهر ممکن میداند. در مقابل، ابن باجه آن سعادت و حیات را در همان جامعه غیرفاضله پی میگیرد. ابنطفیل، با بیرون بردن انسان فاضل از مدینه غیرفاضله، سعادت او را در انزوا، و با اکتساب نوع خاصی از معرفت پی میگیرد. ایندو برای انسان فاضل یک برنامه عملی پیشنهاد میدهند. مهم آن است که این افراد فاضل در هر وضعیت، شیوهای از زندگی را اتخاذ میکنند که راهنمای آنها به سوی سعادت است. در واقع، در اینجا بحث از یک وضعیت چالشبرانگیز فرهنگی و نحوه انطباق فرد با آن وضعیت، یا شیوههای برونرفت از آن وضعیت است؛ فردی که بیرون از قواعد جاری فرهنگ شهر، و در حالیکه امکان تغییر آن وضعیت برایش نیست، خواهان تحقق سعادت خود در این جهان است.
مرتضی بحرانی؛ ابوالفضل شکوری
چکیده
در این مقاله تلاش شده است تا با بررسی زبانی آثار فارابی، رابطۀ میان ریاست و دوستی یا به بیان دیگر، میان شیوۀ حکومت (یعنی نوع نظام) و سبک روابط بین اشخاص، مورد بررسی قرار گیرد. دوستی از جمله مقولاتی است که در تاریخ اندیشه سیاسی، همواره جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده است. این مقوله از دیرباز در یونان با مقولات دیگری چون عدالت، ...
بیشتر
در این مقاله تلاش شده است تا با بررسی زبانی آثار فارابی، رابطۀ میان ریاست و دوستی یا به بیان دیگر، میان شیوۀ حکومت (یعنی نوع نظام) و سبک روابط بین اشخاص، مورد بررسی قرار گیرد. دوستی از جمله مقولاتی است که در تاریخ اندیشه سیاسی، همواره جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده است. این مقوله از دیرباز در یونان با مقولات دیگری چون عدالت، برابری و برادری، جزء فضائل انسانی محسوب میشده است و در ساخت جامعه آرمانی مورد نظر اندیشمند سیاسی مورد توجّه بوده است به نحوی که دوستی و پولیس با یکدیگر پیوندی تنگاتنگ داشتهاند. همچنین، ریاست به معنای تدبیر و هدایت یک جمع براساس یک نظام از پیش تعریف شده است که غایت آن، رساندن افراد تحت رهبری به مقصدی است که بر سر آن تآمّل فلسفی شده است؛ با استفاده از روش هرمنوتیک مؤلّف-زمینۀ اسکینر، در اندیشۀ سیاسی فارابی، میتوان گفت که میان ریاست و محبّت نسبت مستقیم و ارگانیک برقرار است. به دیگر سخن، ریاست مدینۀ فاضله وقتی میتواند کارآمد و موفق باشد که در بین اتباع، اعضاء و طبقات مدینه رابطۀ دوستی حاکم باشد. از این منظر، رابطۀ دوستی یک رابطۀ یکطرفه نیست؛ دوستی رئیس نسبت به اتباع و بهعکس و نیز دوستی اتباع نسبت به یکدیگر.