مطالعات فرهنگی
محمدرضا کلاهی
چکیده
پرسش که اصلی این مقاله، چهگونگی فرایند ساخته شدن «خود» در دورهی دانشآموزی است. در اغلب پژوهشها که «ساخته شدن خود» را همان فرایند جامعهپذیری میدانند، نقش فعال خودِ دانشآموز در این فرایند نادیده مانده است. یافتههای پژوهش حاضر نشان داد برنامهریزیهای کارگزاران جامعهپذیری فقط بخشی از زیستجهان دانشآموزی ...
بیشتر
پرسش که اصلی این مقاله، چهگونگی فرایند ساخته شدن «خود» در دورهی دانشآموزی است. در اغلب پژوهشها که «ساخته شدن خود» را همان فرایند جامعهپذیری میدانند، نقش فعال خودِ دانشآموز در این فرایند نادیده مانده است. یافتههای پژوهش حاضر نشان داد برنامهریزیهای کارگزاران جامعهپذیری فقط بخشی از زیستجهان دانشآموزی را میسازند که در اینجا به آن «خردهجهان برنامه» میگوییم. اما بخشِ به همان اندازه مهم دیگری وجود دارد که در اینجا «خردهجهان بازی» میخوانیم که در پژوهشهای پیشین کمتر به آن توجه شده. بازی، فعالیتی است که برای خود – نه به دلیلی غیر از خود – انجام میشود؛ و خردهجهان بازی جایی است که دانشآموز، خارج از کنترل برنامههای از پیش طراحی شده، آزادانه خود را بروز میدهد. انواع شیطنتهای کودکانه از قبیل دعواهای کودکانه، شیطنت در سر کلاس، گریز شیطنتآمیز از مدرسه، و تقلب کردن از سر شیطنت، نمونههایی از فعالیتهای این خردهجهان هستند. خودِ (self) دانشآموز، بیش از هر جا در خردهجهان بازی ساخته میشود؛ چرا که در این خردهجهان است که دانشآموز امکان بروز آزادانه، فعالانه و خلاقانهی خود را دارد. (در برابر خردهجهان برنامه که دانشآموز در آن بیشتر منفعل، اثرپذیر و تحت کنترل است). به این ترتیب زیستجهان دانشآموزی ترکیبی از دو خردهجهان بازی و برنامه است و در دیالکتیک میان بازیـبرنامه ساخته میشود؛ دیالکتیکی که متناظر است با دیالکیتک عملـنظر، فعالیتـانفعال، خلاقیت ـحافظه، فرستنده ـگیرنده و مبدأـمقصد. فرایند ساخته شدن خود در این دیالکتیک همزمان فرایند ساخته شدن جامعه نیز هست.
حمید نساج
چکیده
"خود" و "دیگری" از جمله مفاهیمی هستند که نسبت میان آن دو مورد پرسش است. برخی اندیشمندان معاصر نسبت میان این دو را با ضرورت شنیدن دیگری و لزوم گفتگو با دیگری به پایان می برند و بر این نکته تاکید دارند که این مهم در فلسفه غرب چندان مورد اقبال قرار نگرفته است. دلایلی متعددی برای کم اقبالی به استماع و گفتگوی با دیگری وجود دارد. در این مقاله ...
بیشتر
"خود" و "دیگری" از جمله مفاهیمی هستند که نسبت میان آن دو مورد پرسش است. برخی اندیشمندان معاصر نسبت میان این دو را با ضرورت شنیدن دیگری و لزوم گفتگو با دیگری به پایان می برند و بر این نکته تاکید دارند که این مهم در فلسفه غرب چندان مورد اقبال قرار نگرفته است. دلایلی متعددی برای کم اقبالی به استماع و گفتگوی با دیگری وجود دارد. در این مقاله به بررسی تنها یکی از این دلایل خواهیم پرداخت. یکی از دلایلی که امکان استماع از دیگری را منتفی می سازد، تعریف دیگری به نحو غیرفرهنگی است که سبب می شود تعامل میان فرهنگی میان خود و دیگری ممتنع گردد. به عنوان نمونه از کشیسان مسیحی در قرون وسطا، ریچارد برتون انگلیسی و دوگوبینوی فرانسوی یاد خواهیم کرد که وجوه تفاوت میان خود و دیگری را به ترتیب بر نفرین خداوند، آب و هوا و نژاد تعریف کرده اند، مولفه هایی که بر تفاوت های عینی غیر ارادی و غیر فرهنگی تاکید دارند. تعریف دیگری به نحو غیرفرهنگی، رابطه میان آنها و دیگری را در ذیل رابطه "من-آن" استوار می سازد. ابوریحان بیرونی به عنوان نمونه ای از نگاه فرهنگی به دیگری و تعریف او بر اساس مولفه های زبان، دین و آداب و رسوم معرفی شده که رابطه با دیگری را بر اساس رابطه من-تو استوار می سازد.