ناصر باهنر
چکیده
تولیدات دینی رسانههای جمعی برای کودکان طی سالهای اخیر رشد چشمگیری پیدا کرده است. بیان داستانهای پیامبران بزرگ و وقایعی از تاریخ اسلام در قالبهای هنری جذاب و بهرهگیری از ادبیات نمایشی در مناسبتهای مذهبی، نویدبخش موفقیتهایی در این حوزه مغفول مانده تولیدی است. اما آنچه امروزه باید درباره سیاستگذاریهای دینی کشور پرسید، ...
بیشتر
تولیدات دینی رسانههای جمعی برای کودکان طی سالهای اخیر رشد چشمگیری پیدا کرده است. بیان داستانهای پیامبران بزرگ و وقایعی از تاریخ اسلام در قالبهای هنری جذاب و بهرهگیری از ادبیات نمایشی در مناسبتهای مذهبی، نویدبخش موفقیتهایی در این حوزه مغفول مانده تولیدی است. اما آنچه امروزه باید درباره سیاستگذاریهای دینی کشور پرسید، این است که چرا دستاندرکاران تعلیم و تربیت دینی کودکان، چه در حوزه رسانههای سنتی (مانند خانواده، مساجد، هیئتها و از این دست) و چه در حوزه رسانههای جدید (مانند کتابهای درسی، مطبوعات و رادیو و تلویزیون)، از سیاستها و برنامههای یکپارچه و هماهنگی تبعیت نمیکنند که بر دیدگاه نظری ثابت شدهای در ارتباطات دینی بنیان گذارده شده باشد. این پرسش در واقع، برخاسته از همان تقابل قدیمی مخاطبمحوری و رسانهمحوری در ارتباطات و شناختگرایی با سایر رویکردها در روانشناسی است. نتایج پژوهش میدانی اجرا شده توسط نگارنده در کنار دستاوردهای روانشناختی مکتب شناختگرا در ارتباطات انسانی و دیدگاههای مخاطبمحور فرهنگی، بهویژه نظریه دریافت در ارتباطات جمعی، میتواند برخی گرههای مشکلات موجود در پیامسازیهای دینی را بگشاید. این مقاله با تأکید بر مکاتب نظری فوق تلاش میکند که ضمن نگاه به وضعیت موجود رسانههای دینی در فرهنگ کودکان و نوجوانان ایرانی، دیدگاه مطلوب را در برنامهسازی دینی برای کودکان معرفی و بر اساس آن، وظایف اساسی رسانههای جمعی را در این زمینه مطرح کند.