حسن بشیر
چکیده
حجاب یک نشانه است. نشانهای از تفاوت فرهنگی که در جوامع مختلف ظهور و بروز متفاوت دارد. در این مقاله بر حجاب اسلامی مسلمانان در غرب، از یک سو به مثابه «هویت اسلامی» و از سوی دیگر به عنوان نشانهای از «تفاوت فرهنگی» با جامعه غربی تأکید میشود. این نشانه اسلامی نهتنها، مسلمانان را به عنوان یک گروه دینی، یک اقلیت وابسته به ...
بیشتر
حجاب یک نشانه است. نشانهای از تفاوت فرهنگی که در جوامع مختلف ظهور و بروز متفاوت دارد. در این مقاله بر حجاب اسلامی مسلمانان در غرب، از یک سو به مثابه «هویت اسلامی» و از سوی دیگر به عنوان نشانهای از «تفاوت فرهنگی» با جامعه غربی تأکید میشود. این نشانه اسلامی نهتنها، مسلمانان را به عنوان یک گروه دینی، یک اقلیت وابسته به شرق و یک جمع متفاوت با سنت غالب فرهنگی غرب که در بیحجابی و آزادی از حجاب به معنای پوشش بدن برای زنان، معرفی میسازد، بلکه فراتر از آن، یک گفتمان دینی و فرهنگی متفاوت را در جوامع غربی مطرح میسازد که میتواند به عنوان چالشی برای گفتمانهای حاکم که در شاخصهای آزادی، لیبرالیسم و فمینیسم شکل گرفتهاند، تلقی شود. هدف این مقاله، ضمن تبیین رویکردهای نشانهشناسی فرهنگی بهویژه سیاست فرهنگی تفاوت به مثابه رویکردی جدید در جهت تقویت گفتمان نو شرقشناسانه و استعمارگرایانه جدید در جامعه غربی، چگونگی طرح گفتمان حجاب و غیریتسازی آن با جامعه مزبور نیز مورد مطالعه و بررسی قرار خواهد گرفت. تحلیل گفتمانیِ محتوای برخی از اخبار و گزارشهای رسانههای غربی در این زمینه، نشاندهنده ظهور روشهای جدید گفتمانی در طرح مسائل مربوط به اسلام و مسلمانان بهطورکلی، و مسئله «حجاب اسلامی» به شکل ویژه، به عنوان شیوهای برای تقابل «هویت اسلامی» با «هویت غربی» است که متأثر از مطالعات شرقشناسانه در دو رویکرد قدیم و جدید است. این روش جدید گفتمانی در تلاش است که رویکرد «من و دیگری» در شیوههای جدید «غیریتسازی» بر مبنای «سیاست فرهنگی تفاوت» را نهادینه سازد.
حسن بشیر؛ محمدرضا روحانی
چکیده
یکی از واقعیتهای دنیای امروز حضور اسلام در نقاط گوناگون جهان است؛ موضوعی که نهتنها مسلمانان بلکه پیروان سایر ادیان نیز روزبهروز بیشتر نسبت به آن آگاهی پیدا میکنند. بر این اساس اقلیت مسلمان در آمریکا نیز مانند سایر نقاط جهان شکل گرفته و در تعامل و یا حتی تقابل با اکثریت غالب قرار میگیرد. در میان نظریهپردازان ارتباطاتِ میانفرهنگی، ...
بیشتر
یکی از واقعیتهای دنیای امروز حضور اسلام در نقاط گوناگون جهان است؛ موضوعی که نهتنها مسلمانان بلکه پیروان سایر ادیان نیز روزبهروز بیشتر نسبت به آن آگاهی پیدا میکنند. بر این اساس اقلیت مسلمان در آمریکا نیز مانند سایر نقاط جهان شکل گرفته و در تعامل و یا حتی تقابل با اکثریت غالب قرار میگیرد. در میان نظریهپردازان ارتباطاتِ میانفرهنگی، مارک اورب و ریجینا اسپلر به بررسی چنین تعامل یا تقابلی در نظریه «همفرهنگی» میپردازند. لذا میتوان با رویکردی پدیدارشناسانه و مبتنیبر نظریه «گروه خاموش» و نظریه «نقطه نظر» رفتار کنشگران مسلمان را بهعنوان گروه همفرهنگ در برابر گروه سلطه که از لحاظ سلسلهمراتب هویتی در موقعیت بالاتری قرار دارند، مورد بررسی قرار داد. در چنین وضعیتی مسلمانان آمریکایی، استراتژیهای خاصی برای ایجاد ارتباط با یکدیگر و نیز با ساختار غالب ایجاد میکنند که این امر براساس تجربیات و مصاحبههای عمیق بهعملآمده از آنان، گاه بهشکل انزوا و قطع رابطه با گروه سلطه، گاه بهشکل تعامل پایاپای با آنان و گاه بهصورت انطباق کامل با ساختار غالب معنا مییابد.