زبان و ادبیات
مرتضی مردیها
چکیده
یکی از رایجترین فعالیتهای ذهنی افراد جستوجوی علل حوادث روزمره است. این فعالیت ممکن است متأثر از برخی رانههای غریزی و روانی و نیز برخی آموزههای اجتماعی به سمت سادهسازی اریب پیدا کند. سادهسازی در علّتکاوی و علّتیابی و تبیینهای علّی سهلانگار و اغراقگر در مسائل مختلفی از قبیل بهداشتی، محیط زیستی، اخلاقی، حوادث و غیره، ...
بیشتر
یکی از رایجترین فعالیتهای ذهنی افراد جستوجوی علل حوادث روزمره است. این فعالیت ممکن است متأثر از برخی رانههای غریزی و روانی و نیز برخی آموزههای اجتماعی به سمت سادهسازی اریب پیدا کند. سادهسازی در علّتکاوی و علّتیابی و تبیینهای علّی سهلانگار و اغراقگر در مسائل مختلفی از قبیل بهداشتی، محیط زیستی، اخلاقی، حوادث و غیره، و به تَبَعِ آن سادهسازی در مقصریابی میتواند تاحدودی ناشی از گرایش غریزی به غلبه بر تعارضِ ذهنی (ناسازگاری شناختی) و فرار از رنج ناشی از منسوبکردن حوادث به اتفاق یا به کوتاهیِ خود باشد، و نیز ناشی از پذیرش کلیشههای تعلیلی رایج در جامعه. از منظر پیامد، علّتیابیِ سادهساز، که لااقل دچار مغالطۀ جزء و کل است، ممکن است فرد را به رویارویی فکری- احساسی یا عملی با کسانی تحریض کند که علّت یا علّت اصلی (مقصر منفرد یا اصلی) مصائب آنها نبودهاند و از این رهگذر، تصورات و انتظاراتی برای فرد و جامعه ایجاد شود که به رادیکالیسم و بیاعتمادی و درنهایت رنج بیشتر و کارآمدی کمتر منجر شود. این مقاله در پی بررسی برخی شکلهای این سادهسازی در مواجهات رایج انتقادی و تحلیلی در ایران امروز است و در پی تقویت ایدهٔ وجود ناسازگاری شناختی و میل به غلبه بر تعارض ذهنی در انگیزهها، و خطر گسترش انتقاد غیرسازنده و تندروی و بیاعتمادی در عوارض است. محدودۀ جستوجوی دادهها برشی تصادفی از سایتهای خبری-تحلیلی فارسیزبان و عامهپسند در فضای مجازی است که به نظر میرسد بازتابی از نوعی گرایش رایج فرهنگی جامعه را در مورد این موضوع خاص فراهم میکنند.
زبان و ادبیات
محبوبه پاکنیا؛ مهدیس صادقی پویا
چکیده
این مقاله در پی بازنمایی شاخص زبانی جنسیت در بلندترین رمان فارسی، یعنی کلیدر، است. عنصر جنسیت در این رمان ـکه زندگی عشایر شمال شرق کشور را بهتصویر کشیده استـ بهوضوح دیده میشود. نویسنده برای زن کوچنشین، جایگاهی استثنائی قائل شده است؛ زنی که در زندگی عشایری، نقش اساسیای بازی میکند، اما تحت تأثیر کلیشههای جنسیتی، فرودست ...
بیشتر
این مقاله در پی بازنمایی شاخص زبانی جنسیت در بلندترین رمان فارسی، یعنی کلیدر، است. عنصر جنسیت در این رمان ـکه زندگی عشایر شمال شرق کشور را بهتصویر کشیده استـ بهوضوح دیده میشود. نویسنده برای زن کوچنشین، جایگاهی استثنائی قائل شده است؛ زنی که در زندگی عشایری، نقش اساسیای بازی میکند، اما تحت تأثیر کلیشههای جنسیتی، فرودست بهشمار میآید. در این مقاله که برگرفته از یک کار پژوهشی است، شاخص زبانی جنسیت به روش نقد ادبی زنانهنگر بازنمایی شده است. پرسش اصلی مقاله این است که برخورد رمان کلیدر با موضوع زن چگونه است؟ یافته اصلی مقاله حاضر این است که رمان کلیدر در رویارویی با زنان، رفتار دوگانهای دارد؛ ازیکسو سرشار است از الفاظ، ضربالمثلها، و موضعگیریهای شخصیتهای داستان در ضمن گفتوگوها که زنان و جنس زن را گاه به کنایه و گاهی به صریحترین وجه تحقیر میکند، و از سوی دیگر، از بسیاری از قهرمانانِ زن خود شخصیتهای نیرومند و مؤثری میپردازد؛ بهگونهای که خواننده تحت تأثیر نقش فعال و شخصیتهای کارآمد آنها قرار میگیرد. این امر تاحدودی ناشی از فضای عشایری داستان است که در آن زنان بهناگزیر در زندگی، بهویژه در اقتصاد خانوار، نقش مهمی دارند. روش انجام پژوهش، تحلیل متن به روش نقد ادبی است که از دغدغههای زنانهنگری الهام گرفته است.