نوع مقاله : مقاله علمی پژوهشی

نویسنده

دانشیار برنامه‌ریزی درسی دانشگاه فرهنگیان

چکیده

ضرورت انتقال تجربة مدیریتی به هنگام تغییر مدیران، موضوعی بی­نیاز از استدلال است. با وجود این، انتقال تجربه مدیریتی در مؤسسات آموزشی و پژوهشی با مشکلات و موانعی مواجه است که شناخت آنها می­تواند به سیاست‌گذاری و برنامه­ریزی این حوزه کمک کند. این موانع به استناد تجربه زیسته مدیریت در سطوح مختلف نظام دانشگاهی در دوره‌ای نزدیک به دو دهه و در شرایط گوناگون عمل، شناسایی شده­اند. منظور از شرایط گوناگون، سه وضعیت متفاوت برای پذیرش و واگذاری مدیریت است: رقابت آشکار (فرآیند تعارض)؛ رفاقت آشکار (فرآیند همکاری) و بی­طرفی (فرآیند جدایی). پذیرش و واگذاری مسئولیت‌های مدیریتی در شرایط رقابت، احساس پیروزی و شکست را پدید می­آورد و این پدیده مانع انتقال تجربه مدیریتی است؛ در شرایط رفاقت، احساس خودی‌بودن غلبه دارد که با انتقال و استفاده از تجارب مدیریتی همراه می‌شود؛ و در شرایط بی‌طرفی، نوعی احتیاط و محافظه‌کاری ظهور می­کند که انتقال و استفاده از تجربه را به امور دیگری مربوط می‌سازد. تحلیل واقعیت‌ها نشان می‌دهد موانع انتقال تجربه در شرایط رقابت، حسادت از سوی مدیر قبلی و بی­اعتمادی از سوی مدیر جدید؛ در شرایط رفاقت، تعارف از سوی مدیر قبلی و بی­نیازی از سوی مدیر جدید؛ و در شرایط بی­طرفی، ناهم‌زبانی از سوی طرفین است. با وجود این، انتقال تجربه مدیریتی با متغیرهای دیگری نیز پیوند دارد که برای تبیین دقیق‌تر، از دو متغیر وضعیت و موقعیت مدیر استفاده می‌شود.هم‌چنین، دو پدیده دیگر که در همه شرایط مذکور نقش ایفا می‌کنند عبارتند از: «سازمان‌نایافتگی تجارب»، که ریشه در سنت حفظ شفاهی تجارب (پرهیز از ثبت کتبی) دارد و «حفظ ابهام»، که خود نشانه­ای از توانایی و صلاحیت محسوب می­شود و به فرد نوعی اعتماد به نفس را القاء می­کند

کلیدواژه‌ها

CAPTCHA Image