آموزش عالی
احمد نادری؛ رضا بیات
چکیده
این پژوهش مردمنگارانه، تجربۀ زیستۀ دانشجویان ایرانی از مهاجرت تحصیلیشان به آلمان را مورد بررسی قرار داده و بر آن است که معانی ذهنی کنشگران را با توجه به پرسشهای پژوهش فهم کند. برای رسیدن به این هدف از مشاهده، مشاهدۀ مشارکتی، مصاحبۀ عمیق و مصاحبۀ گروهی بهره گرفته شده است. میتوان گفت دانشجویی که برای ادامۀ تحصیل به کشور دیگری ...
بیشتر
این پژوهش مردمنگارانه، تجربۀ زیستۀ دانشجویان ایرانی از مهاجرت تحصیلیشان به آلمان را مورد بررسی قرار داده و بر آن است که معانی ذهنی کنشگران را با توجه به پرسشهای پژوهش فهم کند. برای رسیدن به این هدف از مشاهده، مشاهدۀ مشارکتی، مصاحبۀ عمیق و مصاحبۀ گروهی بهره گرفته شده است. میتوان گفت دانشجویی که برای ادامۀ تحصیل به کشور دیگری مهاجرت میکند، خود را در فرهنگ جدیدی ـفرهنگ عام و فرهنگ علمی کشور مقصدـ مییابد. او روند تغییراتی را که از زمان برای خروج از کشور آغاز و به کنش نهایی حاصل از انتخاب میان ماندن و بازگشت ختم میشود، تجربه میکند. این تغییرات به شکل مرحلهای در زندگی دانشجویان رخ میدهند که میتوان گفت هر تجربۀ دانشجو در این سفر، مرحلهای از تغییر است و هر تغییر، حسی را درون او برانگیخته یا تقویت میکند. در پایان مشخص شد کنش نهایی مشارکتکنندگان این پژوهش با تردید و دودلی همراه است. از این رو، تردید، اساس این مردمنگاری چندمکانه قرار گرفت. این تردید فارغ از انتخاب دانشجویان، همواره همراهشان بود که میزان آن به مدت اقامت و میزان هماهنگ شدن آنها با جامعۀ میزبان بستگی دارد و یادآور مفاهیمیست که در نظریۀ پسااستعماری از آنها با عناوین آستانگی، بینابینیت، فضای سوم و پیوندخوردگی یاد میشود. با دنبال کردن دانشجویان و پیمودن مسیری که هر دانشجو برای تحصیل در آلمان میپیماید، تلاش شده به چرایی این حس تردید پاسخ داده شود.