زبان و ادبیات
محبوبه پاکنیا؛ مهدیس صادقی پویا
چکیده
این مقاله در پی بازنمایی شاخص زبانی جنسیت در بلندترین رمان فارسی، یعنی کلیدر، است. عنصر جنسیت در این رمان ـکه زندگی عشایر شمال شرق کشور را بهتصویر کشیده استـ بهوضوح دیده میشود. نویسنده برای زن کوچنشین، جایگاهی استثنائی قائل شده است؛ زنی که در زندگی عشایری، نقش اساسیای بازی میکند، اما تحت تأثیر کلیشههای جنسیتی، فرودست ...
بیشتر
این مقاله در پی بازنمایی شاخص زبانی جنسیت در بلندترین رمان فارسی، یعنی کلیدر، است. عنصر جنسیت در این رمان ـکه زندگی عشایر شمال شرق کشور را بهتصویر کشیده استـ بهوضوح دیده میشود. نویسنده برای زن کوچنشین، جایگاهی استثنائی قائل شده است؛ زنی که در زندگی عشایری، نقش اساسیای بازی میکند، اما تحت تأثیر کلیشههای جنسیتی، فرودست بهشمار میآید. در این مقاله که برگرفته از یک کار پژوهشی است، شاخص زبانی جنسیت به روش نقد ادبی زنانهنگر بازنمایی شده است. پرسش اصلی مقاله این است که برخورد رمان کلیدر با موضوع زن چگونه است؟ یافته اصلی مقاله حاضر این است که رمان کلیدر در رویارویی با زنان، رفتار دوگانهای دارد؛ ازیکسو سرشار است از الفاظ، ضربالمثلها، و موضعگیریهای شخصیتهای داستان در ضمن گفتوگوها که زنان و جنس زن را گاه به کنایه و گاهی به صریحترین وجه تحقیر میکند، و از سوی دیگر، از بسیاری از قهرمانانِ زن خود شخصیتهای نیرومند و مؤثری میپردازد؛ بهگونهای که خواننده تحت تأثیر نقش فعال و شخصیتهای کارآمد آنها قرار میگیرد. این امر تاحدودی ناشی از فضای عشایری داستان است که در آن زنان بهناگزیر در زندگی، بهویژه در اقتصاد خانوار، نقش مهمی دارند. روش انجام پژوهش، تحلیل متن به روش نقد ادبی است که از دغدغههای زنانهنگری الهام گرفته است.
اکبر زارع شاهآبادی؛ مهدی ابراهیمی
چکیده
فرایند هویت مشخص میکند که فرد از لحاظ روانی و اجتماعی کیست و چه جایگاهی دارد؛ به بیان دیگر، هویتیابی، کنشگر اجتماعی را قادر میسازد که برای پرسشهای بنیادی معطوف به کیستی و چیستی خود پاسخ مناسب و قانعکنندهای پیدا کند. بحران هویت فرهنگی به معنای گسستن و بیگانه شدن انسان از اصل و ریشههای فرهنگی است که در آن زیسته و با آن آمیخته ...
بیشتر
فرایند هویت مشخص میکند که فرد از لحاظ روانی و اجتماعی کیست و چه جایگاهی دارد؛ به بیان دیگر، هویتیابی، کنشگر اجتماعی را قادر میسازد که برای پرسشهای بنیادی معطوف به کیستی و چیستی خود پاسخ مناسب و قانعکنندهای پیدا کند. بحران هویت فرهنگی به معنای گسستن و بیگانه شدن انسان از اصل و ریشههای فرهنگی است که در آن زیسته و با آن آمیخته و نیاز به پیوستن به اصل و ریشههای فرهنگی دیگر دارد که در قالب فراموشی و یا کمارزش دانستن فرهنگ و آداب و رسوم فردی و بیتوجهی به آن بروز مییابد. هدف این مطالعه، بررسی برخی از عوامل مرتبط با بحران هویت فرهنگی در بین دانشآموزان دبیرستانی تبریز است که به شیوه پیمایشی انجام شده است. در این بررسی به منظور تبیین و تعریف بحران هویت فرهنگی، نظریات نظریهپردازان کنش متقابل نمادین با نظریه پارسونز تلفیق شده و بر نظریه بحرانهای هابرماس انطباق داده شده است. لازم به ذکر است بحران هویت فرهنگی با متغیرهایی چون میزان علاقهمندی و توجه به زبان قومی و تاریخ مشترک، میزان تقید نسبت به انجام اعمال دینی و سنتها، میزان تأثیرپذیری از دوستان و همسالان و... سنجیده شده است. نتایج تحلیلهای نشان میدهد متغیرهای تأثیرپذیری از گروه دوستان و همسالان، تحصیلات فرد، جنسیت و تأثیرپذیری از ماهواره به ترتیب بیشترین اثرات را در تبیین متغیر وابسته یعنی بحران هویت فرهنگی داشته و حدود 41 درصد از واریانس بحران هویت فرهنگی را تبیین کردهاند. همچنین متغیر طبقه اجتماعی نیز نتوانسته سهمی در تبیین متغیر وابسته داشته باشد.