مطالعات فرهنگی
پروین محمدی؛ نادر امیری؛ سیاوش قلی پور
چکیده
تلقی ساکنان یک محله از زندگیشان در آنجا ممکن است حکایت از «بیقراری» و تنش و یا «قرار» و آرامش آنان داشته باشد. نقطه عزیمت مطالعه حاضر، تجربه زیسته یکی از نگارندگان و مشاهده اکتشافی دو نگارنده دیگر در محله دولتآباد شهر کرمانشاه است. چنین استنباط شده بود که احساس عمومی ساکنان محله یادشده از سکونت در آنجا، قرین «قرار» ...
بیشتر
تلقی ساکنان یک محله از زندگیشان در آنجا ممکن است حکایت از «بیقراری» و تنش و یا «قرار» و آرامش آنان داشته باشد. نقطه عزیمت مطالعه حاضر، تجربه زیسته یکی از نگارندگان و مشاهده اکتشافی دو نگارنده دیگر در محله دولتآباد شهر کرمانشاه است. چنین استنباط شده بود که احساس عمومی ساکنان محله یادشده از سکونت در آنجا، قرین «قرار» و حس تعلق بدانجاست. مقاله حاضر بهدنبال آن است که عوامل ایجاد چنین حسی در ساکنان دولتآباد را واکاوی کند. در ضمن این واکاوی، درستی گزاره کمابیش شهودی گفتهشده نیز محک خورده است اما ثقل کار، یافتن عناصری بوده است که زندگی در دولتآباد را برای ساکنانش کمابیش مقبول کرده است. بنای نظری این مطالعه نگاهی روایتشناسانه، و بهطور مشخص مفهوم خرد روایت بژه، بوده و از مسیر فنون مصاحبه، مشاهده و البته دادههایی مبتنی بر تجربه زیسته، دو عنصر مهم در ساحت زندگی ساکنان محله برجسته شدند و این دو معنای مقبولیت محله برای ساکنانش را هویدا ساختند: مسجد و بازارچه محلی، نمادهایی از دین و دنیا. اما آنچه این دو کالبد را به عناصر مهم ایجاد حس تعلق و مقبولیت محله در نزد ساکنانش بدل کرده است، چگونگی درهمتنیدگی آنها با زندگی روزمره و البته جایگرفتن ابعادی از این نمادها در حافظه جمعی است. مقاله حاضر شرحی از توصیف و تحلیل این واقعیتها است.
جامعه شناسی
سید حسین نبوی؛ طاهره مرادی نصاری
چکیده
خودکشی یکی از مسائل اجتماعی مهمی است که شیوع روزافزون آن در استان ایلام، بحرانی را پدید آورده است. پژوهش حاضر، تنها با هدف مطالعه زمینۀ فرهنگیِ خودکشی در جامعه ایلام انجام شده است. برای رسیدن به این هدف از رهیافت جامعهشناسی فرهنگی الگزندر بهره گرفتهایم. نتایج بهدستآمده نشان میدهد که در جامعۀ ایلام، خودکشی، نمادی برای اعتراض ...
بیشتر
خودکشی یکی از مسائل اجتماعی مهمی است که شیوع روزافزون آن در استان ایلام، بحرانی را پدید آورده است. پژوهش حاضر، تنها با هدف مطالعه زمینۀ فرهنگیِ خودکشی در جامعه ایلام انجام شده است. برای رسیدن به این هدف از رهیافت جامعهشناسی فرهنگی الگزندر بهره گرفتهایم. نتایج بهدستآمده نشان میدهد که در جامعۀ ایلام، خودکشی، نمادی برای اعتراض به وضع موجود است و بهعنوان شر و امری شوم، رمزدهی شده است. درباره خودکشی نیز دو روایت اصلی وجود دارد: تقدیرگرایانه و رهاییبخش. با تحلیلِ بازنمایی، رمزدهی و روایتهای خودکشی درمییابیم که این کنش بهمنظور بهرسمیت شناخته شدن انجام میشود. برای کاهش خودکشی، ایجاد تغییرات هوشمندانه در نظام ارزشی، هنجاری، و تفسیری موجود، ضروری است و انجام این کار مستلزم سیاستگذاری فرهنگی است تا در معنایی که خودکشی برای کنشگران دارد، تغییری اساسی ایجاد کند؛ نخست اینکه لازم است که پیوند فرهنگی میان نیازـسائقِ بهرسمیت شناخته شدن، با استفاده ابزاری از کنش خودکشی، گسیخته شود. دوم اینکه هر دو نسل را برای بهرسمیت شناختن یکدیگر آماده کند. نسل والدین برای پذیرش نسل جوان آمادگی ندارد. نسل جدید نیز برای نسل گذشته، مشروعیتی قائل نیست؛ بنابراین، روابط بین دو نسل، به روابطِ قدرت و مقاومت تبدیل شده است. نسل جدید مقاومت میکند و نسل گذشته جز اِعمال مقتدرانۀ ارزشها، هنجارها، و تفسیرهای خود، چاره دیگری ندارد؛ بنابراین، سیاستگذاری باید در ارزشها، هنجارها، و تفسیرهای هردو نسل، جرح و تعدیل ایجاد کند.
مهدی منتظرقائم؛ زهره علیخانی
چکیده
با توجه به ارتباط همیشگی زندگی تودة مردم با مفهوم جبر و اختیار، و نیز اهمیت ذاتی این مفهوم در حیطة دین، و با عطف نظر به توانایی رسانهها در برساخت روایت تودة مردم از نظام اسباب هستی و همچنین با در نظر گرفتن روابط دین، دولت و تلویزیون در ایران، این تحقیق در پی پاسخگویی به این سؤال برآمده است که در سریال نمونة تحقیق که جزء سریالهای ...
بیشتر
با توجه به ارتباط همیشگی زندگی تودة مردم با مفهوم جبر و اختیار، و نیز اهمیت ذاتی این مفهوم در حیطة دین، و با عطف نظر به توانایی رسانهها در برساخت روایت تودة مردم از نظام اسباب هستی و همچنین با در نظر گرفتن روابط دین، دولت و تلویزیون در ایران، این تحقیق در پی پاسخگویی به این سؤال برآمده است که در سریال نمونة تحقیق که جزء سریالهای مذهبی عامهپسند است از مفهوم اختیار چه برساخت معناییای به مخاطب ارائه میشود. لذا ابتدا یک معرفی اجمالی از مفهوم اختیار در اندیشة اسلامی و دال های آن که امکان بازشناسی فضای تخاصم میان جبر مطلق و اختیار مطلق در بخش عملی تحقیق را فراهم میآورد، ارائه شده است. با اتخاذ رویکرد نظری بازنمایی برساختی، ترکیبی از رویکردهای تحلیل گفتمان برای تحلیل دیالوگهای سریال دربارة اختیار انسان و نیز الگوی تحلیل کنشگر گریماس برای تحلیل ساختار اساسی کنشگری در سریال استفاده شده است. با ترسیم جداول کنشگران پیرفتهای آغازین و پایانی و نیز نمودار شماتیک آنها نشان داده شده است که سریال به لحاظ روایی و گفتمانی متمایل به گفتمانی جبرگراست. در این مجموعه، نوع توالی روایی و نیز الگوی کنشگری جبری وجود دارد، و سریال خودش را حول دال کیفرانگاری سختیها و پاداشانگاری خوشی ها متعیّن میسازد؛ و دو دال تقدیرگرایی و خوابمحوری را در حوزة گفتمانی خود جذب و دال تأثیرگذاری ساختارهای اجتماعی را طرد میکند.
جمال محمدی؛ عبدالله بیچرانلو
چکیده
تامل جامعه شناختی در روایت های سینمایی تحولات اجتماعی، در سه بعد ارزش ها، هویت ها و سبک های زندگی، در ایران پس از انقلاب دغدغه محوری این پژوهش است. چارچوب مفهومی پژوهش نخست موضع آن را درباره تعامل اثر هنری و جامعه تبیین می کند و سپس مضامین میانجی تحقیق، یعنی تحول ارزش ها و هویت ها و سبک های زندگی را مفهوم پردازی می کند. روش شناسی تحقیق، ...
بیشتر
تامل جامعه شناختی در روایت های سینمایی تحولات اجتماعی، در سه بعد ارزش ها، هویت ها و سبک های زندگی، در ایران پس از انقلاب دغدغه محوری این پژوهش است. چارچوب مفهومی پژوهش نخست موضع آن را درباره تعامل اثر هنری و جامعه تبیین می کند و سپس مضامین میانجی تحقیق، یعنی تحول ارزش ها و هویت ها و سبک های زندگی را مفهوم پردازی می کند. روش شناسی تحقیق، کیفی است: نخست با بکارگیری روش «تحلیل روایت نشانه شناختی»، فیلم ها تحلیل شده اند؛ سپس، از دل این تحلیل، مقولات اجتماعی آن ها استخراج شده و از طریق راهبرد تحلیل تماتیک، از منظری جامعه شناختی، تحلیل شده اند. میدان مطالعه کل سینمای بعد از انقلاب است که به شیوه نمونه گیری هدفمند از هر دهه چند فیلم انتخاب شده اند: «نرگس»، «عروسی خوبان» (دهه شصت)، «آژانس شیشه ای»، «زیر پوست شهر»، «اعتراض»، «روسری آبی»، «شوکران» (دهه هفتاد)، «بوتیک»، «چهارشنبه سوری»، «محاکمه در خیابان»، «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» (دهه هشتاد). نتایج تحقیق نشان می دهد سینمای اواخر دهه شصت نمایانگر نخستین نشانه های ترک برداشتن انسجام اجتماعی ای است که خود نمود عینیت یافتن گفتمان ارزش مدار آن دهه بوده است. ملودرام های اجتماعی دهه هفتاد روایت هایی هستند از تضاد ارزش ها، چندپارگی های هویتی، تلاطم های خانوادگی و شکاف نسلی در شرایط اجتماعی سیطره گفتمان توسعه گرایی؛ سینمای دهه هشتاد تصویرگر شکلی از زندگی روزمره به همریخته، اضطراب زا، سرد و بی روح، تهی از معنا و خودآیینی، و یأس آور است. روایت سینما از تحول این فضاها، روایت تغییر شکل «انسان آرمان خواه و ارزش گرا» دهه شصت به «انسان فردیت طلب و خودآیین» دهه هفتاد و سپس به «انسان میانه حال و نسبیت اندیش» دهه هشتاد است.
شهرام پرستش؛ عباس جان نثاری
چکیده
در این نوشتار با استفاده از نظریات و روش تحلیل روایت، به بررسی چگونگی روایت جنگ ایران و عراق در سه رمان «عقرب روی پلههای راه آهن اندیمشک» نوشته حسین مرتضائیان آبکنار، «سفر به گرای 270 درجه»، نوشته احمد دهقان و «نه آبی نه خاکی» نوشته علی مؤذنی پرداختهایم. بر مبنای الگوی ارتباط روایی در ابتدا، ساختار و روساخت این سه ...
بیشتر
در این نوشتار با استفاده از نظریات و روش تحلیل روایت، به بررسی چگونگی روایت جنگ ایران و عراق در سه رمان «عقرب روی پلههای راه آهن اندیمشک» نوشته حسین مرتضائیان آبکنار، «سفر به گرای 270 درجه»، نوشته احمد دهقان و «نه آبی نه خاکی» نوشته علی مؤذنی پرداختهایم. بر مبنای الگوی ارتباط روایی در ابتدا، ساختار و روساخت این سه داستان را به دست آوردیم و بر اساس روساختار و ساختار روایی هر سه داستان به تحلیل ژرفساختارهای آنها پرداختهایم. ساحت مرگ و ساحت زندگی، دو مؤلفهای بودند که در تحلیل ژرفساختارهای این رمانها مورد بررسی قرار گرفتند. تشخیص این مؤلفهها و دستهبندی آنها بر اساس بررسی متن، نوع روایت، عناوین ـ رخدادها و گزاره ـ رخدادهاست. بر این اساس در رمان سفر به گرای 270 درجه ساحت زندگی، ساحت مسلط بر ساختار و محتوای داستان را تشکیل میداد. در رمان نه آبی نه خاکی، ساحت مرگ و شهادت، ساحت مسلط در رمان بوده و در رمان عقرب بر روی پلههای راه آهن اندیمشک نه ساحت مرگ و نه ساحت زندگی مسلط، بلکه داستان و ساختار روایی آن حد فاصل این دو را میپیماید و ساحت برزخی را شکل میدهد. همچنین به مؤلفههای دیگری چون رابطه روایت و واقعیت، زبان روایت و چگونگی آن پرداختهایم.
اعظم راودراد؛ علی حاجیمحمدی
چکیده
توسعه تکنولوژیهای جدیدِ ارتباطی در سالهای اخیر، به حدی رسیده است که برای بهدستآوردن اطلاعات از سراسر دنیا، دیگر نیازی به سفری واقعی و حضور در محل احساس نمیشود. انسان در دنیای امروز، قادر است از درون خانه خود، با استفاده از امکانات فضای مجازی، در هر زمان که بخواهد، به مناطق دوردست سفر کند. گردشگری، در این اوضاع، دیگر وابسته ...
بیشتر
توسعه تکنولوژیهای جدیدِ ارتباطی در سالهای اخیر، به حدی رسیده است که برای بهدستآوردن اطلاعات از سراسر دنیا، دیگر نیازی به سفری واقعی و حضور در محل احساس نمیشود. انسان در دنیای امروز، قادر است از درون خانه خود، با استفاده از امکانات فضای مجازی، در هر زمان که بخواهد، به مناطق دوردست سفر کند. گردشگری، در این اوضاع، دیگر وابسته به زمان و مکان و نیازمند برنامهریزی مالی و زمانی خاص نیست. در این زمینه، دو سؤال مهم وجود دارد. اولاً، آیا گردشگری مجازی ممکن است جایگزین گردشگری واقعی شود و نیاز سفر واقعی را مرتفع کند؟ ثانیاً، آیا نوع شناختی که گردشگری مجازی تولید میکند، با نوع شناختی که در اثر حضور واقعی گردشگر در مکان ایجاد میشود، یکسان است؟ در این مقاله، برای پاسخ به این سؤالها، ابتدا خصوصیات و ویژگیهای گردشگری واقعی و گردشگری مجازی توضیح داده خواهد شد. محور اصلی این مقایسه، حضور در مکان خاص و حس تجربی مکان در گردشگری واقعی و گزینشیبودن خصوصیات مکان و اخذ اطلاعات بستهبندیشده در گردشگری مجازی است. نویسندگان این مقاله عقیده دارند که گرچه گردشگری مجازی قادر است اطلاعات بسیار وسیعتر و کاملتری از گردشگری واقعی در اختیار افراد قرار دهد، در عمل، فاقد حس حضور در مکان و تجربه زیسته است. بههمینسبب، اولاً، نوع شناختی که بهدست میدهد، دستکاریشده و غیرواقعی است. ثانیاً، این نوع گردشگری، صرفاً، نقش مکمل برای گردشگری واقعی دارد. آن گردشگری که از فضای مجازی آغاز شده و به فضای واقعی ختم شود، آثار و نتایج مثبت هر دو نوع را در عرصه شناخت دربرخواهد داشت.
حسین میرزایی؛ جبار رحمانی
چکیده
به سفرنامهها به عنوان یکی از منابع مهم شناخت ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی جوامع توجه شده، ولی این توجه همواره با محدودیتهایی در فهم، شناخت و تفسیر نیز قرین بوده است. سفرنامهها در واقع، نوعی روایت است، روایتی که قالبِ زمان، مکان، موقعیت و رخدادها، تنگناهایی را برای آن به وجود میآورد. روایت سفرنامهنویسان غیرایرانی درباره ...
بیشتر
به سفرنامهها به عنوان یکی از منابع مهم شناخت ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی جوامع توجه شده، ولی این توجه همواره با محدودیتهایی در فهم، شناخت و تفسیر نیز قرین بوده است. سفرنامهها در واقع، نوعی روایت است، روایتی که قالبِ زمان، مکان، موقعیت و رخدادها، تنگناهایی را برای آن به وجود میآورد. روایت سفرنامهنویسان غیرایرانی درباره ایرانیان و ویژگیهای فرهنگی ـ اجتماعی آنان موضوعی است که در مقاله حاضر به آن پرداخته شده است. در تاریخ غرب، یکی از رسانههای مهم در شناخت ایران و در کل، برای سایر دیگریها، سفرنامهها بوده است که بنیانهای اولیه تصاویر دیگران را در سنت غربی فراهم میکرده است .این روایت وجهی آسیبشناختی دارد، وجهی که در سفرنامههای خارجی شکلی غالب به خود گرفته است و قطعاً، برداشتی یکسویه و مبتنی بر پیشفرضهای غربی از سابقه تاریخی ماست، اما درسآموز، تأملبرانگیز و رفعشدنی است.