علوم اجتماعی و ارتباطات
ماهرخ حق پرس؛ سید حسین نبوی؛ محمد رضا کلاهی
چکیده
هدف این مقاله شناسایی دلالتهای معنایی سوژۀ اخلاقی و بهنجار و سازوکارهای برساخت آن در نهاد خانواده است. رخدادهای تروماتیک نظیر قتلهای ناموسی، برهههایی هستند که با برهمزدن روابط درون خانواده از ظرفیت تحلیلی غنی برای شناسایی بایدها و نبایدهای درون خانواده برخوردارند. برای این منظور از رویکرد بازنمایی استوارت هال و برنامۀ ...
بیشتر
هدف این مقاله شناسایی دلالتهای معنایی سوژۀ اخلاقی و بهنجار و سازوکارهای برساخت آن در نهاد خانواده است. رخدادهای تروماتیک نظیر قتلهای ناموسی، برهههایی هستند که با برهمزدن روابط درون خانواده از ظرفیت تحلیلی غنی برای شناسایی بایدها و نبایدهای درون خانواده برخوردارند. برای این منظور از رویکرد بازنمایی استوارت هال و برنامۀ پژوهشی قوی جفری الگزاندر استفاده شده است. پرسشهای اصلی مقاله عبارتاند از: دلالتهای معنایی سوژۀ اخلاقی و بهنجار در خانواده چیست؟ و سازوکار برساخت سوژۀ اخلاقی در خانواده چیست؟ برای پاسخ، 65 یادداشت و سرمقاله از روزنامههای «شرق»، «اعتماد ملی» و «همشهری» در یک بخش و روزنامههای جوان و کیهان در بخش دیگر که به بازنمایی قتل رومینا اشرفی پرداختهاند، با استفاده از چارچوب روشی روایتپژوهی و سنخ تحلیلی تحلیل تماتیک، بررسی و تحلیل شدهاند. یافتههای پژوهش نشان میدهد در هر دو بخش، مؤلفههای مشابه از اخلاقیات فردی درون نهاد خانواده بهعنوان امری بهنجار بازنمایی شده است. سوژۀ بهنجار،خودبنیان،خودتنظیمگر و استانداردشده که میتواند آرمان جهان یکدستشده در شبکۀ اطاعت و انقیاد را تحقق بخشد. اما متولیان این جهان آرمانی در دو روایت با هم متفاوتاند. متولیان در روزنامههای «جوان» و «کیهان»: خانوادۀ مقدس، پدر ناموسمدار و حقانیت تام حاکمیت، و در روزنامههای «شرق»، «اعتماد ملی» و «همشهری»: پدر بهنجار، معیارهای حقیقت پنداشتهشدۀ متخصصان روانشناسی و نظام آموزشی هستند.
جامعه شناسی
محمدسعید ذکایی؛ روحالله اسلامی
چکیده
در جامعهٔ ایران، مناسک مرتبط با عزاداری برای امامحسین(ع) از اهمیت و گستردگی قابلملاحظهای برخوردار است. در سالهای اخیر شکل تازهای از مراسم مربوط به اربعین در قالب پیادهروی دستهجمعی به سمت کربلا برای رسیدن به بارگاه امامحسین پدید آمده و از سال 1392 ابعاد میلیونی به خود گرفته است. از آنجا که حضور تعداد زیاد جمعیت ...
بیشتر
در جامعهٔ ایران، مناسک مرتبط با عزاداری برای امامحسین(ع) از اهمیت و گستردگی قابلملاحظهای برخوردار است. در سالهای اخیر شکل تازهای از مراسم مربوط به اربعین در قالب پیادهروی دستهجمعی به سمت کربلا برای رسیدن به بارگاه امامحسین پدید آمده و از سال 1392 ابعاد میلیونی به خود گرفته است. از آنجا که حضور تعداد زیاد جمعیت حاضر در رویداد اربعین، جایگاه اربعین را بهعنوان یکی از عناصر اصلی ابراز هویت شیعی برجسته نموده و مشارکت مؤثر ایرانیان در این رویداد، مجرایی بسیار مناسب برای شناخت کنشهای دینی ایرانیان بهدست داده است، بررسی نحوهٔ بازنمایی این فعالیت جمعی و گفتمانهایی که حول آن شکل گرفته است و به این پدیده معنا میدهد در مقالهٔ حاضر مورد توجه قرار گرفته و تنوع بازنماییهای آن با مراجعه به متون نوشتاری مکتوب و دیجیتال انتشاریافته در رسانههای ارتباط جمعی (روزنامهها، خبرگزاریها و پایگاههای خبری) در میدان جامعهٔ ایران در فاصله پنجسالهٔ 1392 تا 1396 به کمک رویکرد نظری و روشی تحلیل گفتمان لاکلو و موف و طی فرایند بررسی و تحلیل 1800روز مطلب، شناسایی شده است. با تمرکز بر شناسایی دال مرکزی، دالهای پیرامونی و تفکیک ژانرهای روایت متفاوت، شش گفتمان شکلگرفته حول مناسک زیارت اربعین ارائه میشود که این رویداد را ـ البته نه با قدرت برابر ـ بازنمایی میکنند. دستاورد مقاله از نوع توصیفی و اکتشافی است که میتواند زمینه فهم اربعین بهمثابهٔ یک پدیده اجتماعی و گفتوگو دربارهٔ دگرگونیهای فرهنگی ایران معاصر و شناخت تنوّع و تکثّر جامعه پس از انقلاب اسلامی را فراهم سازد.
مطالعات فرهنگی
شقایق یوسفی مقدم؛ محمد سعید ذکایی
چکیده
پرسش اصلی مقالۀ حاضر این است که شش رمان معاصر فارسی در بازۀ زمانی پیش و پس از انقلاب اسلامی چه تصویری از الگوی روابط بین نسلی را در خانواۀ ایرانی ترسیم کرده است و در این زمان چه تغییری در روایت رمانها از مناسبات نسلی درون خانواده ایجاد شده است. بنابراین، ادبیات داستانی را بهمثابة میانجی فهممان از تحولات جامعه در این زمینه در ...
بیشتر
پرسش اصلی مقالۀ حاضر این است که شش رمان معاصر فارسی در بازۀ زمانی پیش و پس از انقلاب اسلامی چه تصویری از الگوی روابط بین نسلی را در خانواۀ ایرانی ترسیم کرده است و در این زمان چه تغییری در روایت رمانها از مناسبات نسلی درون خانواده ایجاد شده است. بنابراین، ادبیات داستانی را بهمثابة میانجی فهممان از تحولات جامعه در این زمینه در نظر گرفتهایم و از آنجا که با هدف مطالعۀ ژرف و عمیق روایتها بهدنبال کشف و تفسیر بودهایم، از تکنیک تحلیل محتوای کیفی مضمونی استفاده کردهایم. براساس چارچوب مفهومی، الگوی مناسبات نسلی را ذیل سه عنوان بررسی کردهایم: توافق نسلی، تفاوت و تعامل همزمان نسلی، و شکاف نسلی. به رغم متفاوت بودن بازنمایی مناسبات نسلی در دو بازۀ زمانی، مسئلۀ نسلی در بافت روایی رمانها، در همۀ موارد، به شکل شکاف تصویر شده است. از بررسی مناسبات نسلی در روایت های پیش از انقلاب الگویی بهدستآمده که مهمترین ویژگی آن شکاف مذهبی و ایدهآلگرایی شخصیت های داستانی است که در چارچوب کلی تقابل سنت و مدرنیته و ماهیت طردی و تقابلی آن قابل تفسیر است. اینگونه شکاف و تقابلهای سنتیـمدرن در روایت های پس از انقلاب کمتر دیده میشود؛ اما بهرغم پیدایش مؤلفههایی چون رسانه های جمعی و فنّاوریهای اطلاعاتی، که گذار به بزرگسالی را غیرخطی و دگرگون کرده اند، روایت های پس از انقلاب نیز کماکان شکاف نسلی را بازنمایی میکنند.
اعظم راودراد؛ بهارک محمودی
چکیده
مطالعة این امر که سینمای ایران در دهة چهل و پنجاه خورشیدی به چه تخیلی در باب تهران دامن زده است از اهداف اصلی نگارش این مقاله بهشمار میرود. این مطالعه از خلال تفسیر چهار فیلم که از تأثیرگذارترین فیلمهای دو دهة مورد نظر در دو سر طیف عامهپسند (گنج قارون: سیامک یاسمی)، (خاطرخواه: امیر شروان) و نخبهگرا (خشت و آیینه: ابراهیم گلستان)، ...
بیشتر
مطالعة این امر که سینمای ایران در دهة چهل و پنجاه خورشیدی به چه تخیلی در باب تهران دامن زده است از اهداف اصلی نگارش این مقاله بهشمار میرود. این مطالعه از خلال تفسیر چهار فیلم که از تأثیرگذارترین فیلمهای دو دهة مورد نظر در دو سر طیف عامهپسند (گنج قارون: سیامک یاسمی)، (خاطرخواه: امیر شروان) و نخبهگرا (خشت و آیینه: ابراهیم گلستان)، (رگبار: بهرام بیضایی) قرار میگیرند به انجام رسیده است. نتایج این تحلیل بیانگر این نکته است که هرچند سینمای عامهپسند و نخبهگرا در ظاهری متفاوت شهر را به تصویر کشیدهاند، تحلیل این آثار نشان میدهد که هر دوی این فیلمها که هرکدام یک جریان فکری غالب در زمانة خود را نمایندگی میکردهاند، نگاهی منفی به شهر داشتهاند و تناقضات موجود در بطن آن را در وضعیتی حاد به نمایش میگذارند.
مجید موحدمجد؛ زینب نیک نجات؛ محمدتقی عباسی شوازی
چکیده
در این پژوهش به مقولة عکس بهعنوان بستری برای ارتباط و تولید معنا نگریسته میشود و فعالیت هنری-اجتماعی عکاسی، بهمثابة ابزاری رسانهای که امروزه نقش مهمی در عرصة ارتباطات دارد و همچون سایر ابزارهای رسانهای در خدمت ایدئولوژی صاحبان رسانه است، در نظر گرفته میشود. نظریة بازنمایی، با نگاهی انتقادی به رسانه ظهور یافت. روش نشانهشناسی ...
بیشتر
در این پژوهش به مقولة عکس بهعنوان بستری برای ارتباط و تولید معنا نگریسته میشود و فعالیت هنری-اجتماعی عکاسی، بهمثابة ابزاری رسانهای که امروزه نقش مهمی در عرصة ارتباطات دارد و همچون سایر ابزارهای رسانهای در خدمت ایدئولوژی صاحبان رسانه است، در نظر گرفته میشود. نظریة بازنمایی، با نگاهی انتقادی به رسانه ظهور یافت. روش نشانهشناسی امکان بررسی لایههای زیرین متون رسانهای ازجمله عکس را دارد. در این نوشتار بر اساس نظریة بازنمایی و روش نشانهشناسی به تحلیل عکسهای پایگاه عکاسی توتالی کول پیکس با موضوع محرم و عاشورا پرداختیم. مؤلفههای بهدستآمده از تحلیل عکسها، گویای این امر بود که عکسها با ارائة تصویری همراه با اعوجاج از مناسک محرم در میان مسلمانان، به بازنماییِ اسلام و مسلمانان بهعنوان یک «دیگری» میپردازد. ویژگیهایی همچون خشونت عزاداران، غلبة مردانگی و نقش منفعل زنان عزادار در مناسک دینی، انسجام و قدرت جمعی آنان، بهعلاوة فراگیری این ویژگیها در میان همة مسلمانان ازجمله مضامین حاضر در این مجموعهعکس است؛ ضمن اینکه نمادهای مرسوم شیعی نیز در عکسها با چنین مضامینی آمیخته میشود. مفاهیم برآمده از تحلیل عکسها که اغلب حول مضامین منفی همچون خشونت است، میتواند اقدامی در راستای جریان کلیتر اسلامهراسی در جهان غرب قلمداد شود.
طاهر روشندل اربطانی؛ سحر دادجو؛ فهیمه نگین تاجی
چکیده
در مقاله حاضر با استفاده از رویکرد مطالعات فرهنگی و از دریچه نگاه متفکران نظریه انتقادی زندگی روزمره، همچون هانری لوفور، میشل دوسرتو، و جان فیسک، و با استفاده از روش نشانهشناسی رولان بارت، به تحلیل نشانهشناختی و کشف معنای تصویر بازنمایی شده از ابعاد مختلف زندگی روزمره جوانان در بستر شهر تهران در سه فیلم «طهران، تهران»، «مرهم» ...
بیشتر
در مقاله حاضر با استفاده از رویکرد مطالعات فرهنگی و از دریچه نگاه متفکران نظریه انتقادی زندگی روزمره، همچون هانری لوفور، میشل دوسرتو، و جان فیسک، و با استفاده از روش نشانهشناسی رولان بارت، به تحلیل نشانهشناختی و کشف معنای تصویر بازنمایی شده از ابعاد مختلف زندگی روزمره جوانان در بستر شهر تهران در سه فیلم «طهران، تهران»، «مرهم» و «انتهای خیابان هشتم»، و در دو سطح دلالت آشکار و پنهان پرداخته میشود. انتخاب فیلمها بر اساس نمونهگیری هدفمند و توالی زمانی در ساخت فیلمها برای آشکار شدن نوع نگاه کارگردانانی از نسلهای متفاوت و نیز اهمیت نقش شهر به عنوان عنصر پیشبرنده روایت در آنها بوده است. تصویر ارائه شده از جوانان تهرانی نشان میدهد که تلقی آنها از رابطه و موقعیت شهروندی، تلقی عمودی است که با وجود تلاش برای مقاومت در مقابل منافع قدرت حاکم، در نهایت خود را در شرایطی به ناچار تابع و پذیرای منفعل تحولات محیط پیرامون میبینند. ویژگیهای خاص تهران، به مثابه اراده، نیرو، و فشاری بر جوانان، آنها را وادار به تصمیمگیری یا واکنشی میکند که اگر در این شهر نبودند چنین نمیکردند. شهری که در این فیلمها تصویر میشود محلی است که در آن شخصیتها روابطی کوتاه و ناپایدار دارند، فضای ناامنی است که آرزوهای جوانانش را سرکوب میکند و آنها را برای دستیابی به خواستههاشان به مکانی خارج از خود سوق میدهد. تهران جایگاه فاصلهگذاری میان قهرمانان، نسلها و شهروندان خود است که نسل جدید پرورشیافته در دامان خود را به بهای تلاش برای انتخاب و تعیین سرنوشت خود، از جریان اصلی جامعه به حاشیه میراند.
جمال محمدی؛ عبدالله بیچرانلو
چکیده
تامل جامعه شناختی در روایت های سینمایی تحولات اجتماعی، در سه بعد ارزش ها، هویت ها و سبک های زندگی، در ایران پس از انقلاب دغدغه محوری این پژوهش است. چارچوب مفهومی پژوهش نخست موضع آن را درباره تعامل اثر هنری و جامعه تبیین می کند و سپس مضامین میانجی تحقیق، یعنی تحول ارزش ها و هویت ها و سبک های زندگی را مفهوم پردازی می کند. روش شناسی تحقیق، ...
بیشتر
تامل جامعه شناختی در روایت های سینمایی تحولات اجتماعی، در سه بعد ارزش ها، هویت ها و سبک های زندگی، در ایران پس از انقلاب دغدغه محوری این پژوهش است. چارچوب مفهومی پژوهش نخست موضع آن را درباره تعامل اثر هنری و جامعه تبیین می کند و سپس مضامین میانجی تحقیق، یعنی تحول ارزش ها و هویت ها و سبک های زندگی را مفهوم پردازی می کند. روش شناسی تحقیق، کیفی است: نخست با بکارگیری روش «تحلیل روایت نشانه شناختی»، فیلم ها تحلیل شده اند؛ سپس، از دل این تحلیل، مقولات اجتماعی آن ها استخراج شده و از طریق راهبرد تحلیل تماتیک، از منظری جامعه شناختی، تحلیل شده اند. میدان مطالعه کل سینمای بعد از انقلاب است که به شیوه نمونه گیری هدفمند از هر دهه چند فیلم انتخاب شده اند: «نرگس»، «عروسی خوبان» (دهه شصت)، «آژانس شیشه ای»، «زیر پوست شهر»، «اعتراض»، «روسری آبی»، «شوکران» (دهه هفتاد)، «بوتیک»، «چهارشنبه سوری»، «محاکمه در خیابان»، «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» (دهه هشتاد). نتایج تحقیق نشان می دهد سینمای اواخر دهه شصت نمایانگر نخستین نشانه های ترک برداشتن انسجام اجتماعی ای است که خود نمود عینیت یافتن گفتمان ارزش مدار آن دهه بوده است. ملودرام های اجتماعی دهه هفتاد روایت هایی هستند از تضاد ارزش ها، چندپارگی های هویتی، تلاطم های خانوادگی و شکاف نسلی در شرایط اجتماعی سیطره گفتمان توسعه گرایی؛ سینمای دهه هشتاد تصویرگر شکلی از زندگی روزمره به همریخته، اضطراب زا، سرد و بی روح، تهی از معنا و خودآیینی، و یأس آور است. روایت سینما از تحول این فضاها، روایت تغییر شکل «انسان آرمان خواه و ارزش گرا» دهه شصت به «انسان فردیت طلب و خودآیین» دهه هفتاد و سپس به «انسان میانه حال و نسبیت اندیش» دهه هشتاد است.
حسن بشیر؛ علی اسکندری
چکیده
امروزه رسانه های جمعی عرصه ای را فراهم آورده اند که بیشتر مسائل زندگی عموم چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی قابلیت ظهور در آن را دارد. صنعت سینما به عنوان یکی از بسترهای بروز این عوامل زمینه ای را فراهم ساخته تا فیلم سازانی که دغدغه حفظ ارزش های اساسی یک جامعه چون نهاد خانواده را داشته اند اقدام به تهیه و تولید آثاری فاخر در این حیطه ...
بیشتر
امروزه رسانه های جمعی عرصه ای را فراهم آورده اند که بیشتر مسائل زندگی عموم چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی قابلیت ظهور در آن را دارد. صنعت سینما به عنوان یکی از بسترهای بروز این عوامل زمینه ای را فراهم ساخته تا فیلم سازانی که دغدغه حفظ ارزش های اساسی یک جامعه چون نهاد خانواده را داشته اند اقدام به تهیه و تولید آثاری فاخر در این حیطه نمایند.در این نوشتار پس از بررسی نظریه بازنمایی که یکی از کلیدی ترین و محوری ترین مفاهیم در مطالعات فرهنگی و رسانه ای است در پی آن خواهیم بود تا نحوه بازنمایی نهاد خانواده در فیلم «یه حبه قند» را با استفاده از روش تحلیل گفتمانی «پدام» استخراج نماییم. نتایج این تحلیل نشان می دهد که کارگردان با برشمردن تاثیر عناصر مثبت تجدد و سنت بر خانواده ایرانی نگاه های صرفا انتقادی نسبت به این دو مقوله را رد می کند و در نهایت ایده آل ترین شکل خانواده را همراهی عناصر مثبت سنت و مدرن در کنار یکدیگر معرفی می کند.
عبدالله گیویان؛ زهره توکلی
چکیده
با توجه به اهمیت و نقش دفاع مقدس و سینمای منتسب به آن در ارائه تصویر «خود» و «دیگری» و تأثیر آن در بازسازی هویت ملی، تحقیق حاضر درصدد شناخت تصویر ارائهشده از دشمن و تحول آن در سه دهه اخیر است. برای دستیابی به این هدف، به بررسی مفهوم و نظریههای بازنمایی از دیدگاه ریچارد دایر و استوارت هال پرداخته شده است. در ادامه، دیدگاههای ...
بیشتر
با توجه به اهمیت و نقش دفاع مقدس و سینمای منتسب به آن در ارائه تصویر «خود» و «دیگری» و تأثیر آن در بازسازی هویت ملی، تحقیق حاضر درصدد شناخت تصویر ارائهشده از دشمن و تحول آن در سه دهه اخیر است. برای دستیابی به این هدف، به بررسی مفهوم و نظریههای بازنمایی از دیدگاه ریچارد دایر و استوارت هال پرداخته شده است. در ادامه، دیدگاههای صاحبنظران تئوری هویت به عنوان مکمل نظریات هال، مطرح میشود. برای گردآوری و تحلیل متون از الگوهای کیت سلبی، ران کادوری و رولان بارت به صورت ترکیبی استفاده شده است. نتایج بهدستآمده از این تحقیق، بیانگر این قضیه است که ابزارهای بازنمایی تصویر عراقیها، به عنوان دیگری، طی سه دهه تغییرات قابل توجهی پیدا کرده است: در دهه 60، بیشتر از رمزگان کلامی، در دهه 70 بیشتر از رمزگان اجتماعی و در دهه 80، بیشتر از رمزگان فنی بهره گرفته شده است. همچنین، در دهه اول تصویر عراقیها متکی بر اثرات هجوم عراقیها، به صورت تصویر ذهنی از انسانهایی با مشخصاتی چون «بیرحم»، «خانهخراب»، «بیشرف» و متجاوز ارائه میشود. در دهه دوم با تصویر انسانهای کودن، چاق با سیبلهای کلفت و صدای زمخت روبهرو میشویم و در سومین دهه، این تصویر متحول شده و با انسانهای مسلمان و برادر که با زور وارد جنگ شدهاند، روبهرو هستیم. با بررسی و تحلیل فیلمها آنچه در مواجهه با دیگری در تمام متون دیده شده است «استعاره مرز» برای مواجهه با عراقیهاست. در تمام فیلمهای انتخابی از سینمای دفاع مقدس، بین خودی و غیرخودی، بین ایرانیها و عراقیها مرزی متصور است. در دهه اول، مرز عینی و واقعی است، در دهه دوم در حالتی گذار، با مرزهای شیشهای و لرزان بین خودی و غیرخودی روبهرو هستیم و در نهایت در دوره سوم، مرزها کاملاً نمادین میشوند
حشمت سادات معینی فر؛ نجمه محمدخانی
چکیده
بازنمایی زندگی روزمره موضوع بحث بسیاری از تولیدات رسانهای در ایالات متحده امریکاست. بیشک زمانی که سخن از زندگی روزمره به میان میآید، خانواده محوریترین عنصر آن تلقی میشود. ژانرهای مختلف تلویزیونی مانند سریالهای دنبالهدار، کمدی موقعیت و غیره که اوج پیداش آنها در امریکا به دهه 1950 بازمیگردد، به بازنمایی خانواده، روابط ...
بیشتر
بازنمایی زندگی روزمره موضوع بحث بسیاری از تولیدات رسانهای در ایالات متحده امریکاست. بیشک زمانی که سخن از زندگی روزمره به میان میآید، خانواده محوریترین عنصر آن تلقی میشود. ژانرهای مختلف تلویزیونی مانند سریالهای دنبالهدار، کمدی موقعیت و غیره که اوج پیداش آنها در امریکا به دهه 1950 بازمیگردد، به بازنمایی خانواده، روابط مبتنی بر آن، دغدغهها، انتظارات و رویکردهای معطوف به آن پرداختهاند. اوقات فراغت و الگوی مصرف خانواده که در جامعه سرمایهداری جدیّت بیشتری دارد نیز میتواند از این رو حائز اهمیت باشد که روابط خانوادگی و نحوه گزینش الگوی مصرف و بازنمایی آن در سریالها شکل و نوع روابط مبتنی بر یک خانواده امریکایی را نشان دهد. به طور طبیعی مطالعه خانواده به عنوان اشل کوچکی از جامعه بزرگتر میتواند ترسیمکنندة افق شناخت آن جامعه باشد. موضوع بحث این مقاله مطالعه کمدی موقعیت سیمسونهاست. این برنامه تلویزیونی که شهرتش مرزهای فرهنگی متفاوتی را درنوردیده است، سایقه تولیدش به دهه 1980 بازمیگردد. ژانر طنز و محتوای روزمره و قابل لمس آن نیز باعث شده در ایالات متحده امریکا نیز این سریال محبوبیت بینظیری نزد شهروندان امریکایی داشته باشد. مقاله به مطالعة فصول شماره 3 تا 8 این کمدی موقعیت میپردازد چرا که مطالعه تمامی بخشهای این سریال دنبالهدار که نزدیک به 400 قمست است خارج از حوصله این مقاله است. سؤال اصلی این مقاله این است که چگونه در این کارتون، خانواده امریکایی در اوقات فراغت بازنمایی شدهاند. به طور واضحتر اینکه اولاً تکتک افراد خانواده سیمسون اوقات فراغت خود را به مصرف چه کالاهایی اختصاص میدهند و ثانیًا در سطح خانوادگی این مصرف چه شکلی دارد. مبنای نظریای که مقاله بر آن متکی است، تئوری بازنمایی استوارت هال میباشد و روش مطالعه نشانهشناسی رولان بارت است. واحد تحلیل در قسمتهای مرتبط سکانس و در قسمتهای غیرمرتبط موضوع آن قسمت خاص میباشد.
حسین پیرنجمالدین؛ سیدمحمد مرندی؛ محمدرضا عادلی
چکیده
این گفتار به بررسی بازنمایی جهان اسلام و خاصه ایران در رسانههای غربی میپردازد. مقاله میکوشد ریشههای این بازنمایی را در گفتمان شرقشناسانه بازجوید، گفتمانی که در آن غرب درباره شرق «دانش» تولید کرده و به واسطه آن استیلا و برتری خود بر «دیگرِ» خود را توجیه و ابقا کرده و مشروعیت بخشیده است. نویسندگان ابتدا به بحث پیرامون ...
بیشتر
این گفتار به بررسی بازنمایی جهان اسلام و خاصه ایران در رسانههای غربی میپردازد. مقاله میکوشد ریشههای این بازنمایی را در گفتمان شرقشناسانه بازجوید، گفتمانی که در آن غرب درباره شرق «دانش» تولید کرده و به واسطه آن استیلا و برتری خود بر «دیگرِ» خود را توجیه و ابقا کرده و مشروعیت بخشیده است. نویسندگان ابتدا به بحث پیرامون ماهیت و کارکرد بازنمایی پرداخته و سپس برخی وجوه و راهبردها در رویکرد رسانهای غرب به جهان اسلام و ایران را وا میکاوند و برآنند تا پیوند آنها با کارکردها و صورتبندیهایِ گفتمانی را روشن سازند. مقاله بر ضرورت پرداختن به این مسائل جهت ایجاد فضایی متوازنتر و معقولتر برای گفتگویی ثمربخش میان تمدنها و ملتها، تأکید میکند.
حسین میرزایی؛ امین پروین
چکیده
در سالهای اخیر مطالعۀ «دیگری» و «نمایش دیگری» به صورت مستقل در سنت مطالعات فرهنگی بهخصوص نزد محققانِ «مرکز مطالعات فرهنگی بیرمنگام» همچون استوارت هال اهمیت یافته و از آن به عنوان دریچهای برای شناخت خود، جامعه و فرهنگ خودی استفاده میشود. شرقشناسی ادوارد سعید و غرب و بقیه استوارت هال دو نمونۀ درخشان چنین مطالعهای ...
بیشتر
در سالهای اخیر مطالعۀ «دیگری» و «نمایش دیگری» به صورت مستقل در سنت مطالعات فرهنگی بهخصوص نزد محققانِ «مرکز مطالعات فرهنگی بیرمنگام» همچون استوارت هال اهمیت یافته و از آن به عنوان دریچهای برای شناخت خود، جامعه و فرهنگ خودی استفاده میشود. شرقشناسی ادوارد سعید و غرب و بقیه استوارت هال دو نمونۀ درخشان چنین مطالعهای را نشان میدهند. صنایع فرهنگی و ارتباطات انسانی از مهمترین مسائل ﻣﺆثر در شکلگیری نگاه به غرب در ایران بودهاند. به این ترتیب شاید بتوان نخستین نسل از ایرانیانی را که به غرب سفر کردند، نخستین نسل از نمایشدهندگان دیگری در ایران دانست. هدف از نگارش این مقاله، بررسی نمایش غرب در سفرنامههای ایرانیانی است که در دوره مشروطه از اروپا دیدن کردهاند. در این راستا، سفرنامههای رضا قلی میرزا، حاج سیاح، عمادالسلطنه و میرزا صالح شیرازی، به عنوان نمونههای این تحقیق مورد مطالعه قرار گرفتهاند. سؤال اصلی تحقیق بدین قرار است که «غرب چگونه در این سفرنامهها به تصویر کشیده شده است»؟ پیشفرض اصلی نوشتار حاضر این است که غرب، پیش از هر چیز، یک برساختۀ فرهنگی ـ تاریخی است. به منظور تبیین نظری مفاهیم «دگرسانی» و «تفاوت» نظریاتی همچون واسازی دریدا، نظریۀ متن بارت، بینامتنیت کریستوا، روانکاوی لکان، زبانشناسی سوسور و باختین، گفتمان فوکو، لاکلو و موفه، و بازنمایی هال، مورد استفاده قرار گرفته است. متون این سفرنامهها به روش بازنمایی ـ گفتمان تحلیل شدهاند. سازوکارهای کلیشهسازی شامل دونیمسازی، طبیعیسازی، فتیشسازی، انکار و تقلیل تفاوت، از جمله سازوکارهایی بودهاند که از طریق آنها تحلیل سفرنامهها مورد ارزیابی نهایی قرار گرفته است.
عبدالله گیویان؛ محمد سروی زرگر
چکیده
وجود شکاف میان واقعیت و آنچه در رسانهها ارائه میشود، سبب شده تلاشهای بسیاری برای توصیف و تبیینِ چگونگی و چرایی شکلگیری بازنماییهای رسانهای از جهان خارج صورت گیرد. در سایه این تلاشها، امروزه بازنمایی رسانهای به مفهومی بنیادین در مطالعات فرهنگی و رسانهای تبدیل شده است. بر اساس فرضهای اولیه مطالعات فرهنگی، در بررسی ...
بیشتر
وجود شکاف میان واقعیت و آنچه در رسانهها ارائه میشود، سبب شده تلاشهای بسیاری برای توصیف و تبیینِ چگونگی و چرایی شکلگیری بازنماییهای رسانهای از جهان خارج صورت گیرد. در سایه این تلاشها، امروزه بازنمایی رسانهای به مفهومی بنیادین در مطالعات فرهنگی و رسانهای تبدیل شده است. بر اساس فرضهای اولیه مطالعات فرهنگی، در بررسی متون رسانهای، مؤلفههای ایدئولوژیک و اجتماعی موجود در ورای این متون و تأثیر آن در شکلگیری نگاه مخاطبان، امری است که باید به شکل جدی مدنظر قرار گیرد. در میان محصولات رسانهای موجود، سینمای هالیوود در ارائه بازنماییهای رسانهای از جهان خارج، موقعیت منحصربهفرد و بیبدیلی دارد. این تحقیق به بررسی «گفتمانی در درون گفتمانی دیگر» میپردازد. به این صورت که تصویر ایران در چهارچوبی از صورتبندی کلی شرق (و در اندازه کوچکتر؛ اسلام) در جهان غرب و بهویژه امریکا مورد بررسی قرار میگیرد. برای رسیدن به این هدف، فراوردههای سینمایی هالیوود به عنوان یک رسانه، و بخشی از رسانههای امریکایی در نظر گرفته میشود. به این ترتیب، تحقیق حاضر به تحلیل «رسانهای در میان رسانههای جمعی» امریکا میپردازد. بررسی فیلمهای سینمایی ساختهشده در هالیوود که به نحوی با ایران مرتبط بودهاند نشان میدهد در این فیلمها ایران به مثابه «دیگری فرودست» غرب نشان داده شده و کلیت عمل رسانهایِ هالیوود را میتوان بخشی از «نژادپرستی نوین» دانست. برای نیل به این هدف، از تلفیق دیدگاههای سه سنت نظریِ مطالعات فرهنگی، مطالعات پسااستعماری و نظریه فیلم استفاده شده است. در این منظومه نظری، مفهوم بازنمایی در مرکز مباحث نظری قرار دارد و رویکردی مرکب از نظریات استوارت هال و میشل فوکو در مورد مفهوم بازنمایی ارائه میشود. سپس دیدگاه ادوارد سعید در مطالعات پسااستعماری به عنوان مصداقی از کاربرد نظریه بازنمایی ارائه میشود. در نهایت سومین سنت نظری با عنوان نظریه فیلم، سعی در بهکارگیری مضامین بازنمایی و مطالعات پسااستعماری در حوزه مطالعات سینمایی خواهد داشت.
محمد رضایی؛ عباس کاظمی
چکیده
مطالعه فرآیند بازنمایی در رسانه ها از حوزه های مهم پژوهشی در مطالعات فرهنگی است. ما در این مقاله، تحت تاثیر رویکرد برساخت گرایانه بازنمایی استوارت هال، اشکال بازنمایی رسانه ای قومیت را در مجموعه های تلویزیونی ایرانی بررسی می کنیم. برای این منظور، دو مجموعه اگه بابام زنده بود و آهوی ماه نهم را به شیوه ای کیفی تحلیل کرده ایم. پرسش ...
بیشتر
مطالعه فرآیند بازنمایی در رسانه ها از حوزه های مهم پژوهشی در مطالعات فرهنگی است. ما در این مقاله، تحت تاثیر رویکرد برساخت گرایانه بازنمایی استوارت هال، اشکال بازنمایی رسانه ای قومیت را در مجموعه های تلویزیونی ایرانی بررسی می کنیم. برای این منظور، دو مجموعه اگه بابام زنده بود و آهوی ماه نهم را به شیوه ای کیفی تحلیل کرده ایم. پرسش اساسی ما حول عدالت بازنمایی قومیتی در شبکه های تلویزیون سامان یافته است. همچنین نقد دورنی بر اساس مقایسه اشکال بازنمیی قومیت ها، براساس مصوبات اهداف، محورها و اولویت ها و سیاست های تولید، تامین و پخش توجه کردیم. براساس نتایج، می توان داوری کرد که نمایش قومیت به نوعی رویه نابرابر و ناعادلانه در ترسیم گروههایی از جامعه دلالت دارد. این نحوه مواجهه با نقش های قومیت، وضعیت مبهمی را به وجو می آورد که همه قومیت ها و اقلیت های جامعه را در قالب نقشی غیر جدی ( حاشیه ای) و گاه منفی در معرض دید همگان قرار می دهد. در حاشیه بودن، حالات اظهاری و اشکل بیانی بازگیران قومیتی را محدود می کند و قیودی مضاعف پیش پای سوژه های اقلیت می نهد: سوژه هایی به منزله کسانی که در حوزه عمومی سخن می گویند.
اعظم راودراد؛ مهدی منتظرقائم؛ پریسا سرکاراتی
چکیده
در این مقاله به بررسی نحوه تفسیر زنان از بازنمایی هویت زنانه مجموعههای تلویزیونی پرداخته شده است. این مقاله نسبت به تعمیم دادن پژوهشهایی که مجموعههای داستانی را در بازتولید نقش همسری و مادری در زنان مؤثر میدانند، رویکردی انتقادی دارد و میکوشد با استفاده از مدل «رمزگذاری و رمزگشایی» استوارت هال، به بررسی این موضوع ...
بیشتر
در این مقاله به بررسی نحوه تفسیر زنان از بازنمایی هویت زنانه مجموعههای تلویزیونی پرداخته شده است. این مقاله نسبت به تعمیم دادن پژوهشهایی که مجموعههای داستانی را در بازتولید نقش همسری و مادری در زنان مؤثر میدانند، رویکردی انتقادی دارد و میکوشد با استفاده از مدل «رمزگذاری و رمزگشایی» استوارت هال، به بررسی این موضوع بپردازد که مخاطبان زن با توجه به آنکه ویژگیهای متفاوتی از نظر اشتغال، تأهل و میزان تحصیلات دارند، چگونه نسبت به محتوای مجموعههای تلویزیونی که سعی در بازتولید هویت زن خانهدار دارند، به خوانشی متضاد با اهداف این مجموعهها میپردازند.
بازیهای رایانه
فردین محمدی
چکیده
پرسش اصلی مقالۀ حاضر این است که در سریال «آقازاده»، میدان قدرت چگونه بازنمایی شده است. در راستای پاسخ به این پرسش، از نظریه پیر بوردیو بهمثابه چشمانداز نظری بهره گرفته شد. بهلحاظ روششناسی نیز از روش ساختارگرایی تکوینی بوردیو استفاده شد و این متن در سه سطح عادتواره، ساختار، و رابطۀ میدان قدرت با میدانهای دیگر، با بهکارگیری ...
بیشتر
پرسش اصلی مقالۀ حاضر این است که در سریال «آقازاده»، میدان قدرت چگونه بازنمایی شده است. در راستای پاسخ به این پرسش، از نظریه پیر بوردیو بهمثابه چشمانداز نظری بهره گرفته شد. بهلحاظ روششناسی نیز از روش ساختارگرایی تکوینی بوردیو استفاده شد و این متن در سه سطح عادتواره، ساختار، و رابطۀ میدان قدرت با میدانهای دیگر، با بهکارگیری روش تحلیل اسنادی و فن تحلیل مضمون، بررسی شد. نتایج بهدستآمده، بیانگر این است که میدان قدرت، بهلحاظ ساختاری، میدانی است ناهمگون و سلسلهمراتبی و محل رقابت و منازعه بین عاملان اجتماعی با عادتوارۀ مذهبیـعدالتمحور و عاملان اجتماعی با عادتوارۀ اقتصادی و دنیاگرایانه. بهلحاظ ارتباط فرامیدانی، میدان قدرت بهطور مستقیم و غیرمستقیم با همۀ میدانهای اجتماعی رابطه دارد و این رابطه بهگونهای است که ساختار میدانهای اجتماعی دیگر را تحت تأثیر ساختار خود قرار داده است؛ نفوذ عاملان اجتماعی منفعتطلب میدان قدرت بر میدان قانون، سیاست، عدالت و قضا، و اقتصاد، ازیکسو، موجب کاهش استقلال نسبی این میدانها و ازسویدیگر، موجب گسترش فساد در آنها شده است. البته استقلال نسبی بیشتر میدان عدالت و قضا، موجب شده است که عاملان اجتماعی عدالتمحور میدانِ قدرت، توان نظارت و بررسی بیشتری بر فعالیت عاملان اجتماعی میدانهای دیگر داشته باشند و بتوانند فعالیتهای غیرقانونی عاملان اجتماعی منفعتطلب میدانهای اجتماعی، ازجمله میدان قدرت، را با دقت رصد و کنترل کنند و شبکۀ قدرت فسادآمیزی که در جامعه شکل گرفته است را شناسایی و ریشهکن کنند. این بهآنمعناست که باید به آینده امیدوار بود.